Tuesday, November 28, 2006

خوشا از عاشقی مردن



مهتاب سرابی
دوشنبه 06 آذر 1385

افسوس كه دیر آمدیاگر زود آمده بودیخوابمان یكی بود
چند سال پیش پیام‌گیر تلفن خانه بابك بیات با این جملات كه صدای او را با خود داشتند، مخاطب را دعوت به گذاشتن پیام می‌كرد. پیش خود می‌گفتیم حتما مخاطب او در این جملات پسرش مانی بود كه در ۱۰ سالگی مرد و پدر را با غم خود برای همیشه تنها گذاشت. غمی كه در آثار بابك بیات بود، در چهره او و صدایش.اما بعدها گوشی تلفن خانه او زنگ می‌خورد و كسی جواب نمی‌داد. هیچ كس نبود حتی پیام‌گیری كه صدای او را ضبط كرده باشد.
بیات بیشتر سال را با همسر و سه فرزندش «غزل»، «بامداد» و «باربد» در خارج از كشور سپری می‌كرد و وقتی كه ایران بود از استودیو بیرون نمی‌آمد. موسیقی فیلم‌ ضبط می‌كرد و آثار خودش را. در بیشتر برنامه‌هایی كه برای موسیقی در تهران ترتیب داده می‌شد، غایب بود و خودش می‌خواست كه در حاشیه باشد و كاری به كارش نداشته باشند. او هم كاری به كار كسی نداشت و هرچندی در رسانه‌ها مصاحبه‌ای از او می‌‌خواندیم كه همه یادآوری گذشته بود و آثاری كه ساخته بود و دوستشان داشت: ایرج جنتى عطایى که از دوران کودکى تا قبل از انقلاب با او بود و با هم غریبه، جنگل، بن بست، خونه، فریاد زیر آب، على کنکورى، تپش، خاتون، سایه، خورجین (بانوى شرقى)، فصل بد خاکسترى (روح بزرگوار)، سقف، هیچ کسى مثل تو نبود، طلایه دار (اى بزرگ موندنى) و بسیارى ترانه هاى دیگر را ساختند.

زندگی او در خانواده‌اش، دوستانش و آثارش خلاصه می‌شد و همین‌ها برای زندگی هر كسی بس است. برای ۶۰ سال زندگی بیات هم كه روز یكشنبه در بیمارستان ایرانمهر تهران پایان یافت بس بود اگرچه شادیهایش كوچك بودند و ناپایدار. اما او از یادآوری دوستانش احمد شاملو، نصرت رحمانی و ایرج جنتی عطایی خوشحال می‌شد. در سالن سینما و با شنیدن موسیقی‌ای كه برای فیلم ساخته بود به وجد می‌آمد و شادی‌اش را با خانواده تقسیم می‌كرد.
بابک بیات موسیقى فیلم را با فیلم غریبه که با همراهى واروژان ساخته شد، شروع کرد. بعد از فیلم غریبه، خوشید در مرداب، شب آفتابى (با ترانه عروسک قصه من)، برهنه تا ظهر با سرعت، فریاد زیر آب، سریال چنگک و بسیارى موسیقى فیلم هاى دیگر را ساخت. فریاد زیر آب پابه‌پای خالقش عمر كرد و تا به امروز ماند، حتی بعد از مرگ خالقش.
بعد از پیروزى انقلاب بابک بیات فعالیت موسیقى را در شرکت ابتکار، همراه با دوستش ابراهیم زال‌زاده و با کاست قاصدک، زندگینامه صمد بهرنگى و به صورت ترانه‌هاى کودکانه خانم سیمین غدیرى آغاز كرد. بعد کاست خروس زرى پیرهن پرى را به همراه احمد شاملو و کاست‌هاى سکوت سرشار از ناگفته‌هاست و چیدن سپیده دم را با صداى احمد شاملو ساخت و چقدر شعرهای شاملو را دوست داشت و مدام آنها را زمزمه می‌كرد.
او سال ۱۳۶۲ موسیقى فیلم‌هاى نقطه ضعف و ریشه در خون را ساخت و در سالهاى بعد براى فیلم‌هاى شاید وقتى دیگر و مسافران ساخته‌هاى بهرام بیضایى, سریال سلطان و شبان, کشتى آنجلیکا، عروس، پرده آخر، طلسم، مرسدس، جهان پهلوان تختى، دستهاى آلوده، اتوبوس، قرمز، دو زن، شیدا و در حدود ۹۰ فیلم سینمایى موسیقى نوشت. آخرین سریالى که وى براى آن موسیقى ساخت، سریال ولایت عشق است.بابك بیات چند ماه پیش دست از كار كشید؛ زمانی كه بیماری كبد به سراغش آمد و او را از پا انداخت و بیمارستان خانه آخر او شد. اما اگر كبدی به او پیوند زده می‌شد شاید می‌ماند و مثل آثارش زندگی را ادامه می‌داد.
پیكر او چهارشنبه در قطعه هنرمندان بهشت‌زهرا به خاك سپرده می‌شود

Monday, November 27, 2006

بابک بیات به فرزندش پیوست



باطلاع کلیه علاقمندان میرساند مراسم تشییع پیکر هنرمند گرامی استاد بابک بیات صبح روز چهارشنبه 8/9/1385 از ساعت 9 صبح از مقابل تالار وحدت واقع در تهران خیابان حافظ تا قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار میگردد
وبلاگ ایران موزیک ضمن عرض تسلیت به جامعه فرهنگی و هنری کشور از کلیه هنردوستان گرامی دعوت مینماید راس ساعت مقرر در محل تالار وحدت حضور بهم رسانند
روحش شاد و روانش آسوده باد
............................................................................................

،بابک بیات - آهنگساز پس از یک دوره سخت بیماری به علت نارسایی کبد صبح امروزدر بیمارستان ایران مهر تهران به دیار باقی شتافت.
بابک بیات ،صدها آهنگ و ترانه را در زمینه های مختلف موسیقی فیلم ، موسیقی پاپ و موسیقی بی کلام ساخته که بیشتر آنها از آثار جاودانه موسیقی ایران محسوب می شود.
.
دکتر محمد سریر (رییس هیات مدیره خانه موسیقی) ضمن ابراز تاسف از درگذشت این آهنگساز نامی گفت :
بابك بيات در سال 1325 در شهر تهران به دنيا آمد.از سن 19 سالگى در اپراى تهران و زير نظر ئولين باغچه بان, ثمين باغچه بان و نصرت الله زابلى با موسيقى كلاسيك آشنا شد و در حدود پنج سال همكارى خود را با اين اپرا ادامه داد.بعد از آن با محمد اوشال آهنگساز و رهبر اركستر جاز فولكلوريك دوستى عميقى پيدا كرد كه اين دوستى به ادامه هارمونى و آكومپانى مان و فراگيرى ديگر اشتياقات موسيقايى بيات منجر شد.ايرج جنتى عطايى شاعر و ترانه سرا و نمايشنامه نويس كه از دوران كودكى تا قبل از انقلاب با بابك بيات همگام با هم موسيقى ترانه را ادامه دادند, در زندگى بيات و خانواده اش بسيار موثر بود, كه اين دوستى به ساخت ترانه هاى بسيارى از جمله : غريبه, جنگل, بن بست, خونه, فرياد زير آب, على كنكورى, تپش, خاتون, سايه, خورجين (بانوى شرقى), فصل بد خاكسترى (روح بزرگوار), سقف, هيچ كسى مثل تو نبود, طلايه دار (اى بزرگ موندنى) و بسيارى ترانه هاى ديگر منجر شد. بابك بيات موسيقى فيلم را با فيلم غريبه كه با همراهى واروژان ساخته شد, شروع كرد.بعد از فيلم غريبه,بيات موسيقى فيلم هاى : خوشيد در مرداب, شب آفتابى ( با ترانه عروسك قصه من), برهنه تا ظهر با سرعت, فرياد زير آب, سريال چنگك و بسيارى موسيقى فيلم هاى ديگر را ساخت. بعد از پيروزى انقلاب بابك بيات فعاليت موسيقى را در شركت ابتكار, همراه با دوستش ابراهيم زال زاده و با كاست قاصدك, زندگى نامه صمد بهرنگى و به صورت ترانه هاى كودكانه خانم سيمين غديرى آغازکرد.پس از آن كاست خروس زرى پيرهن پرى را به همراه احمد شاملو و كاست هاى سكوت سرشار از ناگفته هاست و چيدن سپيده دم را با صداى احمد شاملو موسيقى ساخت. بابك بيات موسيقى فيلم را در بعد از انقلاب با فيلم مرگ يزد گرد ساخته بهرام بيضايى شروع كرد و در سال 1362 موسيقى فيلم هاى نقطه ضعف و ريشه در خون را ساخت و در سالهاى بعد براى فيلم هاى شايد وقتى ديگر و مسافران ساخته هاى بهرام بيضايى, سريال سلطان و شبان, كشتى آنجليكا, عروس, پرده آخر, طلسم, مرسدس, جهان پهلوان تختى, دستهاى آلوده, اتوبوس, قرمز, دو زن, شيدا و در حدود 90 فيلم سينمايى موسيقى نوشته است و آخرين سريالى كه وى براى آن موسيقى ساخته است سريال ولايت عشق است. بابك بيات در سال 1369 پس از چند بار كانديد بودن براى موسيقى فيلم بالاخره اين سال وقتى كه از پنج كانديد موسيقى فيلم سه بار نام او را اعلام كردند جايزه سيمرغ بلورين فجر را براى فيلم عروس دريافت كرد.همچنين در سال 1375 وقتى كه از بين چهار كانديد دو بار نامش اعلام شد, مجددا سيمرغ بلورين را دريافت کرد.در خانه سينما براى فيلم ساحره جايزه اول موسيقى فيلم را دريافت كرد.در جشن گزارش فيلم جايزه بهترين آهنگسازى را براى صد سالگى سينما از آن خود كرد.
در زندگى بابك ،مرگ پسرش بسيار اثر گذار بود. بابک که ده سال از بهترين دوران زندگى اش را با پسرش "مانى" گذراند، تمامی سرمايه ذهنى اش بود و شايد هم آن كودك، پدر بابك بود كه خود را براى بابك ده ساله كرده بود.و بعد بزرگوارانه و ساكت و عميق، با فريادهايى از درونش مرد وذهن و افکار بابك را به دنبال خود برد، كه بابك موسيقى اش را بسازد و نزد زندگان بماند. و اینک جسم بابک نیز به دنبال مانی رفت .خداوند پس از چهار سال كودكی دیگربه او داد،اين كودك که امروز جوانی برومند است نامش "بامداد" است و در كنار "بامداد"، "باربد" را هم خداوند به بابك هديه كرد. بابك هميشه از دخترش "غزل" (هنرجوی نقاشی)و دو پسرش "باربد" و "بامداد" كه موسيقى را دنبال می كنند، رضايتمندانه صحبت مى کرد وهمین طور از همسرش كه هميشه و در همه حال آرامش او را فراهم می آورد


گزارش تصویری / بابک بیات در بستر بیماری

مجموعه آثار بابک بیات

Sunday, November 26, 2006

بابک بيات آهنگساز ايرانی درگذشت



بابک بيات، آهنگساز ايرانی، روز يکشنبه پنجم آذر ماه در سن ۶۰ سالگی به دليل نارسايی کبدی در تهران درگذشت.
آقای بيات که با آثار پرشمارش برای موسيقی فيلم های ايرانی و قطعاتی برای موسيقی پاپ ايران پيش از انقلاب سال ۱۳۵۷شناخته می شد، از ماه گذشته در بيمارستان ايرانمهر تهران بستری بود.
در کارنامه هنری وی موسيقی فيلم هايی چون مرگ يزدگرد و شايد وقتی ديگر (هر دو ساخته بهرام بيضايی)، عروسی خوبان (محسن مخملباف)، فرياد زير آب (سيروس الوند) و کشتی آنجليکا (محمد بزرگ نيا) و همچنين آهنگسازی برای سريال هايی چون چنگلک و افسانه سلطان و شبان به چشم می آيد.
وی از زمره معدود آهنگسازان ايرانی بود که به رغم خلق آثاری برای ترانه های پاپ، به ويژه برای داريوش اقبالی خواننده سرشناس ايرانی که بعضا به مضامين سياسی می پرداخت، پس از انقلاب از ايران خارج نشد و به فعاليت خود در داخل اين کشور ادامه داد.
از ديگر فعاليت های بابک بيات می توان به همکاريش با شاعر پرآوازه معاصر ايران، احمد شاملو، در دو اثر چيدن سپيده دم و سکوت سرشار از ناگفته هاست اشاره کرد. اثر به يادماندنی خروس زری پيرهن پری برای کودکان نيز محصول همکاری مشترک اين دو نفر بود.
اين آهنگساز ايرانی در سال های گذشته فرزند خود را از دست داد و تا پيش از مرگ با همسر خود زندگی می کرد.
بابک بيات که در طی بيش از سه دهه فعاليت هنزی برای دهها فيلم و سريال ايرانی آهنگ ساخته بود در سال های اخير آثار کمتری خلق کرد.
وی در دو دهه گذشته بارها نامزد جايزه برترين موسيقی فيلم در جشنواره فيلم فجر در ايران شد و دو بار نيز در سال های ۱۳۶۹ و ۱۳۷۵ خورشيدی (۱۹۹۱ و ۱۹۹۷ ميلادی) به خاطر ساخت موسيقی فيلم های عروس (بهروز افخمی) و سرزمين خورشيد (احمدرضا درويش) سيمرغ بلورين اين جشنواره را دريافت کرد.
***
بابک بيات به روايت بابک بيات، ايسنا خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران سرويس: فرهنگ و هنر - موسيقی
زنده ياد بابک بيات در شرح حال دوران زندگی‌اش گفته است:« در خرداد ماه سال ۱۳۲۵ در تهران کوچه روز به محله پل‌چوبی متولد شدم و پس از يک سال به خيابان هفده شهريور سه راه شکوفه خيابان کرمان نقل مکان کرديم، تحصيلات ابتدايی و متوسطه را در همين مکان به پايان بردم، از همان طفوليت با خواندن و موسيقی انس و الفت وعلاقه داشتم.»
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، بيات در کتاب مردان موسيقی سنتی و نوين ايران می‌گويد، يادم هست هفده ساله بودم که يکی از دوستان هنرمندم ميلاد کيايی مرا با نت موسيقی آشنا ساخت. و از اين به بعد بود که راه خود را يافتم، البته مشوقم در کارهای هنری، بيشتر خانواده ايرج عطايی بودند، حدود بيست سالم بود که توسط يکی از دوستانم به خانم باغچه‌بان معرفی شدم ودر کلاس‌های شبانه هنرستان موسيقی نزد اين هنرمند گرامی به فراگيری موسيقی علمی مشغول شدم و در دسته کر، اپرا و کر ملی وارد گرديدم و موسيقی واقعی را شناختم.
در اينجا در چند اپرا شرکت کردم از جمله اپراهای: "کاوالريارو ستيکانا"، "دلاور سهند" کار احمد پژمان و "ايل ترو واتوره" و چند اپرای ديگر. بعد از اين بود که به موسيقی فيلم علاقمند شدم و به آهنگسازی برای متن فيلم‌ها روی آوردم.
در سن ۲۵ سالگی موسيقی فيلم "خورشيد در مرداب" را ساخته‌م. سال بعد موسيقی متن فيلم "برهنه تا ظهر با سرعت" کار خسرو هريتاش را ساختم که برايم بسيار جدی بودند. اين کارها و بعد سريال تلويزيونی "چنگک" ساخته جلال مقدم و چند فيلم سينمايی آن روز را ساختم، لازم به توضيح است که هنرمند شايسته محمد اوشال در يادگيری و پيشرفت من در کار ساختن موزيک متن فيلم‌ها بسيار موثر بودند که با محبت فراوان مثل يک برادر با ايشان بودم و در زندگی‌و کارهای هنری من بسيار موثر بوده‌اند.
زنده‌ياد ‌بابک بيات همچنين گفته است، بعد از انقلاب بود که اولين کار هنريم را با نوار کاست "خروس زری پيرهن پری" نوشته احمد شاملو که انتشاراتی ابتکار آن را تکثير کرد، سپس موسيقی متن ۶۱ فيلم را با فيلم "مرگ يزدگرد" از ساخته‌های بهرام بيضايی آغاز کردم و تا يک سال ونيم کار نکردم، پس از آن برای فيلم‌های، "نقطه ضعف" کار محمدرضا اعلامی، "ريشه در خون" از الوند، "آتش در زمستان" از هدايت، "اتوبوس" از يداله صمدی، سريال "سلطان و شبان"، "طلسم" کار داريوش فرهنگ، "شايد وقتی ديگر" از بهرام بيضايی .
بايد يادآور شوم که بعد از انقلاب بهترين کارم را در فيلمهای: "طلسم" و "شايد وقتی ديگر" و "نقطه ضعف" می‌دانم، ديگر موسيقی متن فيلم "کشتی آنجليکا" ‌کار محمد بزرگ‌نيا، "عروسی خوبان" کار محسن مخملباف را نيز بسيار دوست دارم و در سالهای اخير از فعاليتهای هنری‌ام بايد از دو نوار کاست به نام‌های:‌"سکوت سرشار از ناگفته‌هاست" و "چيدن سپيده دم" با احمد شاملو نام ببرم

سایت ایران موزیک این ضایعه اسفناک را به تمامی هنردوستان بخصوص اهالی موسیقی تسلیت عرض مینماید

بيضايي، كيميايي، فرهنگ، كيايي و اعلامي، بابك بيات به روايت اهالي سينما و موسيقي
صبح امروز با مخابره‌ي خبر درگذشت بابك بيات آغاز شد. اما شنيدن خبر درگذشت اين آهنگساز 60 ساله‌ي ايران، مجال بيان خاطرات را به سختي به دوستان اهل موسيقي و سينماي او مي‌داد.
بهرام بيضايي كه از خبر درگذشت بابك بيات به شدت متاثر شده بود، به خبرنگار هنري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مي‌گويد: بيش از هر چيز متاسف هستم به خاطر دل‌آزردگي‌هايي كه موجب مرگ اين هنرمند شد و متاسف هستم به دليل اينكه، هيچ يك از كارهاي او بصورت قابل قبولي در دسترس مردم قرار نگرفت.
بيضايي اميدوار است: آثار بيات به شكل قابل قبولي منتشر شود.
اين كارگردان در سه فيلم "مرگ يزگرد"، "شايد وقتي ديگر" و "مسافران" با اين آهنگساز همكاري داشته است، از اين همكاري‌هاي به خوبي ياد مي‌كند:«بابك بيات بيش از هر چيز يك انسان عاطفي و احساسي بود و موسيقي او هم كاملا اين ويژگي را داشت و در اين فيلمها، تفهيم و تفاهم موسيقي براي ما از طريق رابطه‌ و زبان عاطفي انجام شد.»
بهرام بيضايي همچنين در بخشي ديگر با بابك بيات هميشه تصور مي‌كرد، فرصت زيادي براي انتشار كارهاي خود دارد اما متاسف هستم كه هرگز چنين فرصتي براي او پيدا نشد.
ميلاد كيايي نوازنده‌ي سنتور و از دوستان نزديك بابك بيات به خبرنگار هنري ايسنا مي‌گويد: بابك بيات، دنيا را در موسيقي و آدم‌ها را به صورت نتهاي موسيقي مي‌ديد.
او ادامه مي‌دهد: در طي 45 سال دوستي مشترك ما، بابك بيات همواره در انديشه هنري خود بود. آنگونه كه حتي هنگام ديدارهاي دوستانه‌ ما، هميشه مسايل هنري را مطرح مي كرد.
به اعتقاد او، شايد يكي از دلايل مرگ بيات، پركاري او بود: «او اصلا به جسم و مغزش، استراحت نمي‌داد و دائم در حال كار بود.»
ميلاد كيايي كه در 17 سالگي بيات را با نتهاي موسيقي آشنا كرده است، مي‌گويد: يكي از شاخص‌ترين هنرمندان كشورمان را از دست داديم اما از آنجايي هنرمند هرگز نمي‌ميرد، آثار بيات، انديشه او و شاگرداني كه پرورش داده در موسيقي ما باقي خواهد ماند.
كيايي مي‌گويد: بيات كار هنري را با خوانندگي آغاز كرد، اما پس از آن ذوق او در آهنگسازي، متبلور شد و با ورودش به سينما، آهنگهاي بسيار زيبايي ساخت كه همه ماندگار شدند. كارهاي او فرامرزي بود به همين دليل هر زمان كه فرصتي دست مي‌داد درباره‌ي موسيقي محلي و ملي ايران با هم صحبت مي‌كرديم.
كيايي از سنين نوجواني در برنامه "جوانان راديو تلويزيون" با زنده‌ياد بابك بيات همكاري داشت.
محمدرضا اعلامي كه در فيلم "نقطه ضعف" با بابك بيات همكاري كرده است، به ايسنا مي‌گويد: بابك بيات آهنگسازي بود كه همتا نداشت و گفتن اين جملات الان ديگر فايده‌اي ندارد.
مسعود كيميايي، داريوش فرهنگ نيز با تاثر از درگذشت بابك بيات، نتوانستند سخني بگويند.

وضعيت عمومي "ناصرعبداللهي" رضايت بخش نيست



در پي كما رفتن ناصرعبداللهي خواننده‌ي ايراني، دكتر معالج وي وضعيت عمومي وي را رضايت بخش ‌ندانست.
اين پزشك معالج در گفت‌وگويي با خبرنگار هنري ايسنا گفت: ناصر عبدالهي بامداد سوم آذر ماه در بيمارستان خليج فارس بندرعباس به دليل مشكل كليوي و از كار افتادن كليه‌ بستري شد.
عبدالهي هم اكنون در كما و در Icu به سر مي‌برد و وضعيت كلي وي نيز آن چنان رضايت بخش نيست و متاسفانه هر دو كليه اين خواننده از كار افتاده است.
لازم به ذكر است عبدالهي صبح امروز ـ شنبه ـ به بيمارستان شهيد محمدي بندرعباس منتقل و در بخش IcU اين بيمارستان بستري شده است.
ناصر عبدالهي خواننده‌ي ترانه معروف "ناصريا" و ترانه‌هاي همچون هواي حوا، عاشق بودم، حكمت، بي همتا و ... است.

خبرهای تکمیلی :
رئيس تيم پزشکي ناصر عبدالهي: استفاده بيمار از مواد مخدر مورد تاييد نيست

رييس تيم پزشكي ناصر عبدالهي گفت: در بدو ورود عبدالهي به بيمارستان شهيد محمدي بندرعباس فشار خون وي پايين بود كه هم‌‏اكنون در وضعيت عادي است، اما هنوز از تنفس مصنوعي استفاده مي‌‏شود و همچنان كليه‌‏ها از كار افتاده است.
حميدرضا سامي‌‏مقدم" در جمع خبرنگاران با بيان اينكه هنوز علت اوليه بحران جسمي اين هنرمند را نمي‌‏دانيم، افزود: براي مشكل به وجود آمده, علت‌‏هاي زيادي قابل گفتن است, اما به دليل سن كم بيمار اميدواريم كه كليه‌‏ها دوباره فعاليت خود را آغاز كنند. اين متخصص كليه با اشاره به اينكه ناصر عبدالهي مشكل انعقاد خون دارد, تصريح كرد: ممكن است وضعيت نابسامان پيش آمده براي وي به دليل فشارهاي عضلاني باشد, همچنين پس از بررسي‌‏ها مشخص شد كه ضرباتي نيز به زانوها وارد شده است. سامي‌‏مقدم با اشاره به گونه‌‏هاي خراشيده عبدالهي كه ممكن است ناشي از بر هم خوردن تعادل جسمي وي باشد, تاكيد كرد: بيمار هم‌‏اكنون ورم مغزي شديد دارد، اما از لحاظ ريوي مشكل كمتري دارد كه به وسيله تنفس مصنوعي كنترل مي‌‏شود. وي با اشاره به وضعيت نامناسب اين خواننده پاپ كشورمان, گفت: با شرايط موجود, نمي‌‏توان بيمار را به مركز درماني ديگر انتقال داد و نياز به مراقبت‌‏هاي ويژه پزشكي دارد. رئيس تيم پزشكي ناصر عبدالهي با اشاره به اينكه موارد مطرح شده مبني بر استفاده بيمار از مواد مخدر و ... مورد تاييد پزشكان متخصص نيست, تاكيد كرد: هر كاري از دستمان برآيد براي بهبود وضعيت اين هنرمند انجام خواهيم داد

آخرین خبررسیده
روزنا: به دنبال بروز بيماري كليوي براي ناصر عبداللهي (خواننده مشهور پاپ) از صبح روز جمعه، اين خواننده همچنان در وضعيت كما به سر مي‌برد.
عبداللهي صبح جمعه به دنبال ناراحتي كليوي به بيمارستان «خليج‌فارس» بندرعباس منتقل شد كه به دليل مهيا نبودن امكانات لازم در اين بيمارستان، ساعاتي بعد به بيمارستان مجهز «شهيدمحمدي» اين شهر منتقل شد. دكتر حميدرضا سامي‌مقام، پزشك معالج عبداللهي، در اين باره گفت: «عبداللهي در حالي از بيمارستان ديگري به بيمارستان ما منتقل شد كه كليه‌هايش از كار افتاده بود و در حالت كما قرار داشت.»
سامي‌مقام در مورد اقدامات صورت گرفته براي بهبود اين خواننده اضافه كرد: «ما همان ابتدا مجبور شديم او را به صورت اورژانس دياليز كنيم. هم‌اكنون (ظهر شنبه) از نظر فشار خون بهتر شده، ولي وضعيت كليه‌هاي او خطرناك است.» او همچنين گفت كه در سي‌تي‌اسكن انجام گرفته از سر ناصر عبداللهي ورم مغزي ديده شده است. اين خواننده در حالي به كما فرو رفته كه واحد مركزي خبر در پايگاه اينترنتي خود اعلام كرده بود كبودي‌هاي نامتقارني روي گونه، لگن سمت راست و زانوي چپ او ديده شده است. پزشك معالج عبداللهي در اين باره گفت: «من در جريان ضرب و جرح احتمالي ناصر عبداللهي نيستم و اطلاعي در اين خصوص ندارم.»
ناصر عبداللهي متولد 1349 بندرعباس است. از جمله آثار اين خواننده و آهنگساز مي‌توان به «عشق است»، «دوستت دارم»، «بوي شرجي» و «بي‌همتا» اشاره كرد. عبداللهي اولين بار با خواندن ترانه‌اي به نام «ناصريا» مطرح شد.

هشتادمين سال خاموشي "درويش خان"



دوم آذرماه‌ ـ هشتادمين سال‌روز درگذشت درويش خان است. "غلامحسين درويش" فرزند بشير در سال 1251 در زيدشت طالقان به‌دنيا آمد. پدرش در كودكي او را درويش و خودش بعد‌ها شاگرد‌هايش را با لفظ تركيبي "يا پير جان" صدا مي‌زد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، آن طور كه گفته مي‌شود، وي در كودكي نزد پدر و بعدها در شعبه موزيك دارالفنون به فراگرفتن موسيقي پرداخت. از جواني استعداد غريبي در موسيقي داشت و علاوه ‌بر تحصيل موسيقي كلاسيك غربي در شعبه موزيك "دارالفنون"، به شاگردي استادان تار و سه تار زمان خود، ميراز حسين‌قلي و ميرزا عبدالله، تار و سه‌تار را هم فرا گرفت.
درباره‌اش مي‌گويند، مدتي در دربار ناصر‌الدين شاه و سپس در دربار شعاع‌السلطنه (فارس) به‌نوازندگي پرداخت، آشنايي با عارف قزويني تاثير فراواني بر او گذاشت و اين باعث شد كه فاصله‌اش از دربار بيشتر شود و به ‌نواختن براي مردم عادي بپردازد كه اين خشم درباريان را در پي‌داشت تا آنجايي كه يك‌بار شعاع‌السلطنه پسر مظفرالدين‌شاه دستور داد انگشتانش را قطع كنند كه چرا "مطرب دربار همايوني" براي مردم عادي تار مي‌زند؟ كه با وساطت كمال السلطنه (پدر ابوالحسن صبا) از اين كار صرف‌ نظر شد. او در آن سال‌ها به حلقه صفويان ظهيرالدوله پيوست و سرپرست اركستر و كنسرت‌هاي ظهيرالدوله (انجمن اخوت) شد كه همواره عوايد بليت فروشي‌اش خرج فقرا مي‌شد.
درويش خان نخستين صفحات موسيقي ايران را هم در سفر‌هاي لندن و تفليس با آواز طاهرزاده و سيداحمد خان صفحاتي ضبط و به ايران آورد.
از شاگردان او مي‌توان به حسينقلي غفاري (تار)، شكري (نوزنده معروف ابوا)، علي محمد صفايي (سه تار) و قوام السلطان اشاره كرد.
غلامحسين‌خان درويش‌خان در شامگاه دوم برج آذر در تصادف درشكه‌اش با اتومبيل سلطنتي - نخستين اتومبيل در شهر تهران- در خيابان مشيرالدوله امروزي درگذشت و در آرامگاه ظهيرالدوله آرام گرفت.

نگاهي به زندگي «درويش‌خان» بزرگ مرد موسيقي ايران

روزنامه ناهـيد پس از سه روز نوشت: چـهـارشـنبه 2 آذر 1305 در نـتـيجه تصادف اتومـبـيل با درشكه‌اي كه «درويش خان»سواره بوده در خيابان اميريه،فـقـيد مغـفور پـرت شده بود و آناً نـفس قـطع مي‌شود.

به گزارش خبرنگار فارس،«درويش خان» هنرمندي است كه خدمات وي به موسيقي هنري ايران بر اهل فن پوشيده نيست.او از چند منظر حركت‌هاي نو و بديعي را در چرخه موسيقي ايراني باعث گرديد و جريان قدرتمندي را در حوزه‌هاي نوازندگي، آهنگسازي و آموزش رديف موسيقي ايراني پايه گذاري كرد. چنانكه شاگردان ممتاز وي سال‌هاي سال سكاندار حركت نوين موسيقي ايراني بودند و هنوز هم ردپايي از آن جريان در موسيقي امروز ديده مي‌شود.«غـلامحسين درويش» معـروف به «درويش‌خان» از سويي نوآورنده فرم هـاي جديد در موسيقي ايران است و از ديگـر سو به عـنوان رئيس اولين اركـسترهاي عـمومي معـرفي شده است.افـزون بر اينهـا بـيـشتر تصانـيـف سياسي و اجـتماعي ملك الشعـراي بهـار و عـارف قـزويني به دست او در آن ايام آهـنگـسازي و اجـرا شده است.بي شك درويش خان دست پـرورده جريانات و تحـولات مشروطه‌خواهـي در عـرصه هـنر موسيقي ايران زمين است. اين ويژگي‌هـا به هـمراه فـهـم و درك عـمـيـق او از موسيقي و سنـت‌هاي اجرايي قـدما، او را در فهـرست موسيقي دانان صاحب سبك قـرار داده است.خصيصه اصلي هـنري «درويش» پاسخگـويي به نيازهـاي زمانه و در عـين توجه به اصالتهاي موسيقي ايراني و شيوه‌هاي اجرايي گـذشتگـان بود.به هـمين خاطر استاد«غلامحسين درويش»در تاريخ معـاصر موسيقي ايران مقام و جايگـاه ويژه‌اي دارد.«درويش خان»در سال1251 در تهران متولد شد.پـدرش«حاجي بـشير»اهـل طالقان و مادرش از تركـمانان تـكه بود.دوران كودكـي را در خانواده دولتـشاهـي گـذراند و در هـمين خانه مادر خود را از دست داد. پـدرش كه كـمي با موسيقي آشنا بود و سه تار مي‌نواخـت«غـلامحسين»را در ده سالگـي به شعـبه موسيقي مدرسه نظام وابسته به دارالفـنون كه بـتازگـي به سرپـرستي«موسيو لومر فرانسوي»ايجاد شده بود،سپـرد. «غـلامحسين»در آنجا خط موسيقي و نواختـن شيـپـور و طبل كوچك را فـرا گـرفت.«حاجي بـشـير»هـنگـام صـدا زدن فـرزندش هـميشه از لـفـظ«درويش»استـفاده مي‌كرد و هـمين نام بعـدهـا به عـنوان نام خانوادگي«غـلامحسين»برگـزيده شد و او به «درويش خان»يا «غـلامحسين خان درويش» معـروف شد.پس از مدرسه،ابـتـدا نـزد«داود كليمي تارزن»رفت تا مشق تار كـند.پس از مدت كـمي از استاد خود گـوي سـبقـت را ربود و به مرتـبه عـالي نوازندگـي دست يافـت.اما حضور در جلسات درس استاد بي‌بديل تار آن زمان،يعـني«آقا ميرزا حسيـنـقـلي»او را به دنياي ديگـري كشاند. هـمچـنين آشنايي با برادر بزرگـتر«آقا ميرزا حسينقلي»به اسم«ميرزا عـبدالله»نوازنده تار و سه تار به كار او غـناي بـيـشتري بخـشـيد.بي گـمان پس از اين دو استاد نامي موسيقي ايراني بايد از«درويش خان» به‌عـنوان بزرگـترين نوازنده تار و سه تار و موسيقي ايراني ياد كرد.«درويش»چـندي در دسته موسيقي«عـزيزالسلطان»و سپس در دسته موسيقي«كامران ميرزا نايب السلطنه»نوازندگي طبل را بر عـهـده داشت. كار«درويش»در آن سن و سال نوجواني چـنان مورد استـقـبال«ناصرالدين شاه»قـرار گرفـته بود كه او را«تارچـي»خطاب مي‌كرد. مهـارت«درويش»در نوازندگي موجب شد تا او پس از مرگ «ناصرالدين شاه»(1313 قـمري) به دستگـاه شعـاع السلطنه پسر مظفرالدين شاه والي فارس دعـوت شد و در تمامي سفرهـاي شاهـزاده هـمراه او بود.در سفر اول به شيراز به اصرار شعـاع السلطنه، با دخـتر«مستـشار نظام»كه در فارس اقامت داشت،ازدواج كرد.حاصل اين پـيوند دو دخـتر بود، كه اولي در سن 16 سالگي ديده از جهـان فـروبست و دخـتر دوم با نام«فـخـر»تـنهـا فرزند«درويش»شد.به زودي ميان «درويش» و «شعـاع السلطنه»به هـم خورد. چـرا كه از سويي درويش از اينكه هـمواره در پـناه دستگـاه شعـاع السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزاده اش رهايي از اين بـند را آرزو داشت و از ديگـر سو شعـاع السلطنه برآشفـت كه چـرا نوازنده خاص او در مجالس اشخاص ديگـر، حضور يافته است.در اين اوضاع و احوال بود كه به هـنگـام بازگـشت«شعـاع السلطنه» به فارس، از رفـتن با او سرباز زد.پـيامد اين سرپـيچي تهـديد و تعـقـيب او به دست شاهـزاده و ماموران«غلاظ و شدادش»بود.حتي دستور داشتـند انگـشتان دست«درويش»را بـبـرند. «درويش»اما با كمك يكي از دوستانـش رهايي يافت.او پس از اين ماجرا استـقـلال خود را در برگـزاري جلسات درس و مشق نوازندگـي براي عـلاقـمندان موسيقي يافت و با اشـتياق زيادي اين راه را ادامه داد.منـش و تـفكـر«درويش»موجب شد تا به سلك اخوان صفايي درآيد و به«ظهـيرالدوله»تـنهـا مركز صوفي گري موسيقي پـرور آن زمان سرسپـرد. «درويش»با تـشكـيل اركستر موسيقي«انجمن اخوت» و اجراي كـنــســرت هاي عـمومي كه سرپـرستي آنها را خود به عـهـده داشت در جـهـت هـر چه مردمي تر كردن موسيقي ايران و كمك و ياري به مستـمندان و بلاديدگـان گـام برداشت.كـنسرت براي جمع آوري اعـانه به نـفـع قحطي زدگـان روسيه،كـنسرت براي ايجاد مدرسه فـرهـنگ،كـنسرت به نفع حريق زدگـان آمل،كـنسرت براي بازسازي خرابـيهـاي آتـش سوزي بازار و نيز كـنسرت براي غـارت شدگـان اروميه از جـمله كارهـاي شايسته‌اي بود كه تـبلور روح پـاك و قـلب مهـربان «غـلامحسين درويش»است و اين در حالي بود كه خود از نظر مالي دچار تـنگـدستي بود. بي‌دليل نـبود كه«روح الله خالقي»درباره خصوصيات «درويش» و استادش«ميرزا عـبدالله» مي نويسد:«درويش خان»از شخصيت‌هاي ممتاز بود و فـقـط با دوستانش معـاشرت داشت و به مجالس رجال كـمتـر پا مي‌گـذاشت و چـون با فضيلت و خوش خلق و درويش مسلك بود هـر جا قـدم مي‌نهـاد بر ديده منت جاي داشت.در جايي ديگـر خصوصيات اخلاقي«درويش»را اينگونه بـيان مي‌كـند:او طبعي لطيف و حساس و ذوقي سرشار داشت.هـنرمـندي مـتـجـدد و بي تـكـليف،بـسـيار متواضع و فروتن،بي آزار و بردبار،انسان دوست و زير دست نواز،خوش معـاشرت و رفـيق دوست بود.از هـيچ كس بدگـويي نمي كرد، يعـني عـارف به تـمام معـني كه فـقـط نـيكي مي‌ديد و هـمه را خوب مي پـنداشت.هـمچـنـين نسبت به استادان خود حق شناس و سپاسگـزار بود و با شاگـردانش با كمال ملاطفـت و مهـرباني رفـتار مي‌نمود و آنهـا را مانـند برادر و فرزند خود دوست داشت.«خالقـي»چـنان شـيـفـته اخلاق نيكوي «درويش»بود كه به استاد خود«عـلينـقي وزيري» به دليل عـدم تـوجه به آثار جـديد«درويش»انـتـقاد كرده است و مي‌نويسد: جاي آن بود كه «وزيري»ابـتكـار و حـسن سليقه او را مي ستود، اما با اينكه«وزيري»كمال عـلاقـه را به«درويش خان»داشت و براي او احـترام زيادي قائـل بود، لااقل پـيش درآمدهاي او را از صفت بازاري استـثـنـاء نكرد و «درويش»هـم هـيچ به روي خود نـياورد.اما هـمه كـس كه اخلاقـش مانـند«يا پـير جان»ملكوتي نـبود.« يا پـير جان»تـكـيه كـلام«درويش» بود او به هـمه از روي صفا«يا پـير جان»مي‌گـفت.بعـدها هـمين سه كلمه يكي از القاب درويش خان شد.اما گـاهـي به شوخي او را «يا پـير جان ژاپـني»صدا مي‌زدند و دليل اين خطاب هـم سـبـيل هاي آويخـته و چـشـم‌هـاي بادامي«درويش»بود كه چـون مادرش تـركـمن بود،شباهـت زيادي به تركـمـنهـا و شايد ژاپـني‌ها پـيدا كرده بود. نوازندگـي«درويش»آيتي از لطف و زيـبايي بود و نواي لطيف سرانگـشت گـهـربار او رونق محافل هـنري آن روزگـار،مضرابي قـوي و در عـين حال شفاف داشت.زيرهايش پي در پي شمرده و پـخـته بود و پـنجه‌اش روي ساز نرم و لطيف حركت مي‌كرد.قـدرت او در نوازندگي چـنان بود كه شنوندگـان سازش از تعـجب،غالباً ساكت و خاموش مي‌شدند. استحكام و زيـبايي آثـارش،نشان از نبوغ سرشار و پـشـتوانه صحيح موسيقي كلاسيك در ذهـن او داشت.«درويش»در نواخـتن تار و سه تار به يك اندازه استاد بود.تـثـبـيت رنگ و ابداع درآمد و افـزودن سيم ششم به تار را از جمله اقـدامات و ابـتكارات او در موسيقي ايراني بايد دانست.صحفات به جا مانده از اين استاد فـقـيد به خوبي ميزان مهـارت و تـوانايي هاي او را نشان مي دهـد.صفحاتي كه با هـنر نمايي استادان نامور موسيقي ايراني مانـند«سيد احـمد خان»،«سيد حسين طاهرزاده اقـبال السلطان»، «عـبدالله دواي»،«رضاقـلي خان تـجـريشي»،«باقـرخان رامشـگـر»،«مشير هـمايون شهـردار»،«حسين خان هـنگ آفـرين»،«اكـبر خان رشـتي»و«ميرزا اسدالله خان»پـر شده است. صفحه«بـيداد هـمايون» كه با پـيانو«مشير هـمايون شهـردار»هـمراه است از نمونه‌هاي برجسته‌اي است كه نمايانگـر پـنجه شيرين و مضراب روان آن استاد فـقـيد است. «درويش»در اواخر عـمر كـنسرت‌ـهـاي ديگـري نيز با حضور هـنرمنداني چـون،«عـارف قـزويني»،«حاجي خان ضرب گـير»،«حسين خان اسماعيل زاده»،«ابـراهـيم منصوري»، «رضا محـجوبي» و «ركن الدين خان مخـتاري»در گـراند هـتـل اجـرا نـمود. «درويش»دو بار براي پـر كـردن صـفحه به خارج از ايران سفـر كرد. بار نخست هـمراهـان او،«مشير هـمايون شهـردار»،«سيد حسين طاهـرزاده»،«رضاقـلي تـجريشي»،«حسين هـنگ آفـرين»،«باقـرخان رامشـگـر»،«اسدالله خان»و« اكـبر خان رشتـي»معـروف به «خـلوتي» بودند. اين گـروه از راه روسيه به لندن رفـته و در آنجا صـفحات مـتعـددي از خود به يادگـار گـذاشـتـند كه برخي از آنهـا در دست است. سفـر دوم به تـفـليس بود و اين بار او را چـهـار نوازنده و خوانـنـده يعـني«باقـرخان رامشگـر»،«طاهـرزاده»،«اقـبال آذر»و «عـبدالله دوامي»هـمراهـي كردند.اين عـده هـنگـام اقامت خود در تـفـليس دو شب در تالار تـئاتر گـرجي‌ها براي ايرانيان مقيم گـرجستان برنامه‌هايي اجرا كردند. «درويش»شيوه آموزشي ويژه خود را داشت.«سعـيد هـرمزي»از شاگـردان برجسته استاد در اين باره مي گـويد:«درويش خان»استاد بي‌نظير،مردي مهـربان و شيـفـته موسيقي بود. هـر بامداد در اتاق مخصوص درس بر پـوست تـخت خويش مي‌نـشست و هـيچ شاگـردي جـراًت نداشت كه لحظه‌اي بـيـشتر از حد خود وقـت او را بـگـيرد.از محضرش بـيـروين مي‌آمد و اگـر پـرسشي داشت با شاگـرد مـمتاز «درويش خان»، «مرتضي خان ني داوود»در ميان مي‌گـذاشت و حل مشكل مي‌كرد.شمار شاگـردان او بسيار بود ولي تـنـها چـند تـن از آنهـا به پـيشرفـت و شهـرت رسيدند. استاد به شاگـرداني كه موفـق به طي دوره مخـتـلف درسش مي شدند، نشاني به شكـل تـبرزين هـديه مي كرد كه از مس و نـقره يا براي شاگـردان سطوح عـالي طلا بود.از شاگـردان او كه موفـق به دريافـت تـبرزين طـلا شدند، مي توان به«مرتضي ني‌داوود»، «ابوالحسن صبا»،«موسي معـروف»و«سعـيد هـرمزي»اشاره كرد.شاگـردان ديگـر او كه مسـتـقـيـم يا غـير مسـتـقـيم از استاد كسب فـيض كردند عـبارتـند از«حسيـنعـلي غـفاري»،«شكري»(اديب السلطنه)،«عـلي محـمد صفايي»( سازنده سه تار)،«عـبدالله دادور»(قـوام السلطان)،«حسين سنجري»،«ارسلان درگاهي»و«نورعـلي برومند». اندرز«درويش»به شاگـردانش هـميشه اين بود:اگـر بـتـوانيد ساز بـزنـيد ولي از نواخـتن خودداري كـنـيد، به خود و دوستانـتان بد كرده‌ايد.اما اگـر نتوانيد خوب بـزنـيد، يعـني استعـداد اين هـنر را نداشـته باشيد و باز هـم بـزنـيد به رفـقا و خلق خدا بد كـرده‌ايد. او داراي نشانه‌اي مخـتـلف عـلمي از داخل و خارج از كشور بود و هـيچـگـاه از سازندگـي و تحـول در موسيقي ايراني دست نكـشيد. «درويش»در حالي از دنـيا رفـت كه با پـيرش آن هـمه مشـقت و زحـمت در زندگـاني به جهـت عـدم تـوجه اولياء وقت كشور، پس از فـوت،خانواده‌اش براي نان شب محـتاج و خانه‌اش در گـرو طلبكاران بود و به هـمين دليل دو روز پـيش از مرگـش ساعت خود را براي مخارج روزانه به گـرو نزد بانك گـذاشتـه بود. اما تاريخ هـيچـگـاه او را فـراموش نخواهـد كرد. مرگ استاد شب چـهـارشـنبه 2 آذر 1305 بر اثـر تصادف رخ داد كه شرح آن در روزنامه ناهـيد پس از 3 روز چـنـين است:شب چـهارشنـبه در نـتـيجه تصادف اتومـبـيل با درشكه‌اي كه «درويش خان»سواره بوده در خيابان اميريه،فـقـيد مغـفور پـرت شده بود و آناً نـفس قـطع مي‌شود.پس از وقـوع حادثـه ماًمورين نظميه جسد فـقـيد را به مطب نـظـميه انتقال داده و آنچه اطبا مي‌كـنـند،متاًسفانه مثـمر ثـمر واقع نـشده و به هـوش نمي‌آيـند و هـمان حال بـيهوشي زندگـاني را بـدرود مي گـويـند. قـريب به ظهـر از هـمان مطب نظميه جـنازه را در ميان اتومـبـيل مزين از گـل قـرار داده با عـده كـثـيـري از دوستان كه براي تـشيـيـع حضور داشـتـند، جـنازه را حـركت دادند و فـقـيد مـزبور را در نـزديك امامزاده قـاسم پـهـلوي مقـبره مرحوم«ظهـيرالدوله»و مرحوم«جلال الملك»مدفون ساخـتـند. مرگ «درويش خان»هم به نوعى يكي از وقايع تاريخى به شمار مي‌رود چرا كه تصادف اتومبيل با درشكه حامل وى به عنوان اولين تصادف اتومبيل منجر به فوت در تاريخ ايران ثبت شد. «درويش خان»در زمان حياتـش شيـفـته گـل و گـياه بود و در حياط خانه‌اش گـلهـاي رنگـارنگ بـسياري داشت كه هـمه را به دست خود پـرورش داده بود. اگـر از تـجريش به دربـند برويد و در نـيمه راه سري به مـقـبره«ظهـيرالدوله»بزنـيد قـبري كوچك مي‌بـينيد كه شاخه‌هاي نسترن كوهـي برآن سايه افـكـنده است.اگـر شاخه‌هـا را پس بزنيد اين اشعار را روي سنگ مزار او مي‌خوانيد: درويش اگر از اين جهان رفت مشنو كه فـقير و ناتوان رفت درويش هـنرور زمان بود استاد هـنرور زمان رفت فرياد زبوستان برآمد كان بلبل خوش زبوستان رفت
منبع : خبرگزاري فارس

Tuesday, November 21, 2006

"بابك بيات" همچنان در بيمارستان بستري است


بابك بيات ـ آهنگسازـ همچنان در بيمارستان بستري است.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، روز گذشته محمدباقر قاليباف شهردار تهران به‌همراه مجيد جوزاني، مدير كل فرهنگي شهرداري تهران به عيادت بابك بيات كه در بخش ICU بيمارستان ايران‌مهر بستري است، رفتند.
جوزاني در اين رابطه به ايسنا گفت: در جريان اين ملاقات مقرر شد دفترچه بيمه خدمات درماني از سوي شهرداري تهران، براي آقاي بيات كه تاكنون از اين تسهيلات بي‌بهره مانده است، صادر شود.
بابك بيات طي هفته‌ي گذشته به دليل نارسايي مزمن و پيشرفته‌ي كبدي در بيمارستان بستري شد. همچنين پزشك معالج او همان زمان اعلام كرد: اين هنرمند، نيازمند انجام عمل پيوند كبد است، اما انجام اين عمل نيازمند بهبودي نسبي بابك بيات است.
همچنين امروز نيز طي تماس خبرنگار ايسنا با بيمارستان مطرح شد: وضعيت بابك بيات نسبت به روزهاي گذشته روبه بهبودي است.

"بابك بيات" به بخش عمومي بيمارستان منتقل شد
بابك بيات كه از اواخر هفته گذشته در بخش ccu بيمارستان ايران مهر بستري شده بود با بهبودي نسبي حال‌اش به بخش منتقل شد.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، اين آهنگساز 60 ساله كه موسيقي متن بسياري از فيلمهاي ايراني را ساخته است از هنرستان عالي موسيقي فارغ‌التحصيل شده و با گذراندن دوره اپراتوري در ايران و دو دوره كارشناسي در خارج از كشور به عنوان خواننده رسمي در گروه كر و تينور اپراي تهران فعاليت داشته است.
از فيلم‌هاي اين آهنگساز با تجربه مي‌توان به "مرگ يزدگرد"، "اتوبوس"، "طلسم"، "شايد وقتي ديگر"، "عروسي خوبان"، "كشتي آنجليكا"، "عروس"، "پرده آخر"، "مسافران"، "ولايت عشق"، "روز فرشته"، "سرزمين خورشيد"، "افسانه‌ي سلطان و شبان"، "مرسدس"، "شيدا"، "قرمز" و ...اشاره كرد.
وي همچنين در دو دوره جشنواره فيلم فجر موفق به دريافت سيمرغ بلورين بهترين موسيقي متن شده است. بيات درگفت‌وگويي كه مهر ماه سال گذشته با ايسنا داشت اعلام كرده بود: تا لحظه‌اي كه تكليف‌ام در اين كار مشخص نشود دست به ساخت موسيقي فيلمي نخواهم زد.
وي اظهار داشت: من بيش از 18 سال به صورت سينه‌خيز در اين حرفه حركت كردم و موسيقي فيلم ساختم و با عشق و علاقه كارم را ادامه دادم. اگر صورت هزينه‌ها و دستمزد من را در اين مدت نگاه كنيد از اينكه يك آهنگساز با اين همه زحمت چنين زندگي مي‌كند و درآمد كمي در حد يك كارمند داشته است خنده‌تان مي‌گيرد.


استاد برخيز و نوايي ديگر بساز
بابك بيات كه نام او با بسياري از فيلم‌هاي ايراني گره خورده به دليل نارسايي كبد در بيمارستان ايرانمهر بستري است.
بابك بيات
خبرگزاري ميراث فرهنگي- فرهنگ و هنر- صداي آن پيانوي كهنه ناكوك مي‌پيچد در گوشم. مادر «كيان» به بغل از كوچه‌هاي خالي و سرد مي‌گذرد. با آن نگاه ترسخورده و دستكش‌هايي با سرانگشتان سوراخ. صداي كلاويه‌ها مثل ضربات پتك است بر سري كه از تماشاي آن تصاوير سياه و سفيد و شنيدن صداي آن پيانوي ناكوك به درد مي‌آيد.
بابك بيات سازنده موسيقي متن «شايد وقتي ديگر»‌ اين روزها در بخش آي سي يوي بيمارستان ايرانمهر بستري است. مي‌گويند از نارسايي مزمن كبد رنج مي‌برد. دست‌هايش آرام روي ملافه خشكيده و چشم‌هاي بسته‌اش در زمينه آن صورت زرد و نزار،‌ هنوز به كلاويه‌ها نگاه مي‌كند. شايد در ذهنش دارد نت‌هاي موسيقي متن ديگري را مي‌پرورد.
اگر وقت ديگري بود شايد مشغول پرورندن نت ها در ذهن بود تا آهنگي بسازد.
باباك بيات متولد 1325 تهران از سن 19 سالگى در اپراى تهران و زير نظر اولين باغچه‌بان، ثمين باغچه‌بان و نصرت‌الله زابلى با موسيقى كلاسيك و جهانى آشنا شد و در حدود پنج سال همكارى خود را با اين اپرا ادامه داد.
موسيقي متن بسياري از فيلم‌هاي مطرح سه دهه اخير از ساخته‌هاي اوست؛ مسافران، كشتي آنجليكا، پرده آخر، عروس، طلسم، دوزن، شيدا و سريال سلطان و شبان تنها بخشي از نام‌هايي است كه به خاطر مي‌آيد.
براي او سلامتي دوباره آرزو مي‌كنيم تا بتوانيم خود را به نواهاي تازه‌اش ميهمان كنيم
بنفشه محمودي

خواننده‌ي "گل مريم ..." در 78سالگي،



محمد نوري در آستانه‌ي 78 سالگي به عنوان چهره ماندگار عرصه موسيقي معرفي شد.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، اين خواننده‌ي پيشكسوت متولد 1308 و فارغ التحصيل از هنرستان تئاتر، زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران و مباني تئاتر از دانشکده علوم اجتماعي است. او بيش از سيصد قطعه‌ي آوازي اجرا كرده است و با ترانه‌ي "گل مريم چشماتو واكن منو نگاه كن"، "شكوفه در شكوفه" ، "چراغي در افق"، "در ماه ماندگار" و "وطن" .... به خوبي او را مي‌شناسيم و تنها خواننده ايراني است كه كار ترجمه و داستان نويسي هم داشته است و به گفته‌ي خودش در نگين، سخن، تكاپو، آدينه، دنياي سخن، سپيد و سياه ترجمه و حرفهايي داشته است كه مطرح كرده است و ترجمه‌هاي در سالهاي دور داشته است.
او آواز را نزد باغچه‌بان و تئوري موسيقي را نزد سيروس شهردار و فريدون فرزانه_ اساتيد هنرستان عالي موسيقي _فرا گرفت و شيوه‌ي آواز خود را متاثر از اساتيدي چون حسين اصلاني، ناصر حسيني و محمد سرير مي‌داند.
در دهه‌ي بيست "محمد نوري" در همين سالها _سنين نوجواني_ با خواندن اشعار نوين کار خوانندگي را آغاز کرد.
او طي سالهاي بعد با تکيه به تحصيلات هنرستاني و دانشگاهي خود توانست هويت مستقلي به انديشه و گرايش‌اش ببخشد.
محمد نوري در مصاحبه‌ي درباره‌ي راز ماندگاريش گفته بود: من هرگز خود را در اوج نديده‌ام. با زيربنايي سست هم
مي توان به اوج رفت، ولي ماندن در قله، كار هر كس نيست، كار ما هم نيست، آن كه بسرعت اوج مي گيرد، با همان سرعت سقوط مي كند. رمز ماندگاري در همين است كه طوري بايد به اوج رفت كه بي‌برگشت باشد.
وي قطعه‌ي را نیز در برنامه "همايش ماندگار" اجرا كرد.

چند خبر جدید


با «ويگن» در آستانۀ حسینیه!


سوم آبان‌ماه امسال مصادف بود با سالگرد درگذشت «ويگن». يادم آمد عصر آن‌روز را در آن سال‌هاي دور، که به آني در محلۀ ارمني‌نشين خيابان «نادر شاه»، صدا به صدا پيچيد که: «ويگن آمده عکاسي، عکس بندازه». به‌چشم به‌هم زدني، از محله و کوچه خيابان‌هاي اطراف، هر کس که نای رفتن داشت و پاي دويدن، جلوي عکاسخانۀ روبروي پمپ‌بنزين آمد و جمعيتي فراهم شد و از پياده‌رو به خيابان سرريز شد و راه بند آمد.
ويگن بيرون که آمد. لبخندي شاد و صميمي بر لب داشت و موهاي سياه پرپشت و براق، و کت‌شلواري سفيد ـ طوسي برتن و پاپيوني بر گردن. جمعيت موج برداشت به جلو. بزرگترها با: «بارو ويگن!». جوانترها به: «ويگن‌جان! کز شادنک سيروم». و ما ده ـ دوازده ساله‌هاي قد و نيم‌قد، همان جلو، با گردن‌هاي لاغر و به بالا کشيده‌شده‌امان، که او قد و بالايي بلند داشت. «ويگن» اما، مهربان و با نگاهي قدرشناس: «مرسي. شنورآ گالم».با لبخنده‌‌اي شاد و صميمي بر لب، به اين و آني در ميان جمعيت سر تکان داد. پا سست کرد و لختي ايستاد. در حالتي از حجب نگاهش به پايين افتاد. درست همانجا که من ايستاده بودم. نگاه گرم و مهربانش در نگاه مبهوت و خيرۀ من نشست. از بلاتکليفي بود انگار که دست بزرگش را از قلاب دستانش باز کرد و انگشتان بلندش را توي موهاي سرم دواند. زياد طول نکشيد. قدم از قدم که برداشت، در انبوهي مردم شکاف افتاد. جماعت کنار کشيد و کوچه داد تا ويگن بگذرد. راه افتاد و من ديدم که کفش‌هايش هم سفيد شيري رنگ است. دومين قدم را که برداشت، انگشتان و دستش از موهاي سرم جدا شد. من دنبال جمعيت نرفتم. همانجا ايستادم و دستم را روي سر و موهايم گذاشتم.فرداي همان‌روز از مدرسه که برمي‌گشتيم، عکسش با همان نگاه نجيب و لبخند مهربان، و با کت و پيراهن و پاپيون، در قابي، بر بلنداي ويتريني که عکاسخانه رو به خيابان داشت، بر بالاي همۀ عکس‌هاي ديگر نشسته بود. . . اين که مي‌گويم، نقل سي و هفت هشت سال پيش است. سالها مي‌گذشت. ما قد مي‌کشيديم و محلۀ «نادر شاه» تغيير مي‌کرد. در و دکان‌هاي بر خيابانش هم. ولي آن عکس از «ويگن»، هميشه و همواره، در همان‌جايي که بود، همان‌طور مي‌ماند و ماند.
سالي پيش، پس از اين‌همه سالها که گذشت، گذرم افتاد به آنجا. خيلي بسيار فراوان چيزها! در همين چند سال عوض شده و تغيير پيدا کرده بود. کمترینش همين «نادر شاه»، که ‌جايش «ميرزاي شيرازی» نشسته بود. و عجيب‌ترينش شايد، همان عکاسخانۀ روبروي پمپ‌بنزين، که حالا شده بود «حسينه!». با پارچه‌نوشته‌اي به خط نستعليق شکسته: «نگار من حسينه، بهار من حسينه». خيمه و بيرق اسلام، در قلب محلۀ ارامنه! يک‌چيز اما هنوز همان بود، که بود. باورم نمي‌شد. عکس «ويگن»، بر بلنداي قاب و ويترين عکاسخانۀ سابق! انگار گوشۀ پردۀ خيمه را بالا زده بود و از زير پرچم حسينه نگاه مي‌کرد. همانطور نجيب و ساکت. ايستادم. خودش بود. همان عکسي که از توي قاب، تمام آن سالهاي قد کشيدن ما را به تماشا نشسته بود. نگاهم مي‌کرد. همچنان جوان، و با همان موهاي پرپشت سياه و براق. با همان نگاه مهربان انگار مي‌گفت: «پير شده‌اي پسر. موها را بدجور سفيد کرده‌اي.» نگاهش کردم. آمدم بگويم: «پير و مو سفيد که هيچ، گم و گور و غريب هم شده‌ام.»، ولي زبانم نگشت و بغض نگذاشت. خودم را جمع کرد و گفتم: «بارو ويگن‌جان». صداي ترافيک و همهمۀ خيابان زياد بود. گمان نکنم شنيد. چيزي نگفت. فقط نگاه مي‌کرد.
* * *
دامن‌افشان، ساقي مي‌خواران (ساري‌گلين)ترانه‌اي خاطره‌انگيز و کمياب، در دو اجرا به زبان فارسي و ارمني، با صداي ويگن.اين ترانه، با تنظيم «جواد معروفي»، تنها برنامۀ «گل‌ها» ست که به دو زبان اجرا شده.
در اينجا بشنويد!
منبع : راوي حکايت باقي


با همراهي دو نوازنده‌ي پيانو و ويولون اتريشي؛ كنسرت "چكناواريان" شش شب برپا مي‌شود
لوريس چكناواريان از هشتم تا چهاردهم آذر ماه سال جاري كنسرتي را به نفع كودكان سرطاني اجرا مي‌كند.
به گزارش خبرنگار هنري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،‌ اين كنسرت با همكاري انجمن خيريه‌ي محك به مدت شش شب در سالن سيصد نفره آمفي تئاتر بيمارستان محك برپا مي‌شود.
در اين اجرا اركستر چهارده نفره مجلسي ارمنستان با رهبري لوريس چكنواريان به اجراي قطعات كلاسيك از باخ و موتسارت، سوئيت‌هاي كردي و ايراني و قطعات ساخته شده توسط چكنواريان خواهند پرداخت.
بنا براين گزارش، در اجراي اين كنسرت علاوه بر گروه اركستر ، "گودويك والش" و "توماس تئودوروف" نوازندگان پيانو و ويولن از اتريش و ژاله صادقيان براي دكلمه قطعات "ليلي و مجنون" و "شيرين و فرهاد" حضور خواهند داشت.
به گزارش ايسنا، چكناويان هم اكنون براي تمرين با اركستر ارمني در ارمنستان به سر مي‌برد و روز ششم آذر به ايران
برمي‌گردد.


همزمان با بزرگداشت "موتزارت"؛ "نيوه مانگ" و "آوازهاي سرزمين مادري‌ام" در وين به نمايش درمي‌آيد
"نيوه مانگ" (نيمه ماه ) به كارگرداني بهمن قبادي پس از حضور در اسپانيا و نمايش در چند جشنواره معتبر بين‌المللي، در جشن بزرگداشت "ولفگانگ آمادئوس موتزارت" در وين به نمايش درخواهد آمد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، جشنواره "نيو كراند هوب" كه به مناسبت دويست و پنجاهمين سالروز تولد نابغه موسيقي جهان، موتزارت از 14 نوامبر (23 آبان) آغاز شده و تا 13 دسامبر (22 آذر) ادامه خواهد داشت، به شش فيلمساز از كشورهاي مختلف آسيايي، آفريقايي و اروپايي سفارش توليد فيلم‌هايي را داده بود كه به نوعي با موسيقي مرتبط باشند. فيلم "نيوه مانگ" از جمله اين آثار است كه در كنار پنج فيلم ديگر از فيلمسازان دنيا در اين جشنواره نمايش داده خواهد شد.
"نيوه مانگ" روز 18 نوامبر (شنبه 27‌آبان) به نمايش درخواهد آمد و "آوازهاي سرزمين مادري‌ام" نيز روز 19 نوامبر (يكشنبه 28 آبان) نيز با موضوعي مرتبط با موسيقي به نمايش درمي‌آيد.
به گزارش ايسنا، هنرمنداني از سراسر دنيا به اين جشنواره دعوت شده‌اند تا بر اساس سه اثر آخر موتزارت به نام‌هاي "فلوت سحر‌آميز"، "لا كلمنزا دي تيتو" و "ركوييم" آثارش را در سه بخش مشابه با اين قطعات موسيقي به معرض ديد تماشاگران بگذارند؛ آثار در زمينه‌هاي فيلم، موسيقي، اپرا، كنسرت، حركات موزون، معماري وهنرهاي بصري است.
"نيوه مانگ" داستان پيرمرد موسيقي‌داني است كه قصد دارد همراه پسرانش براي اجراي اولين كنسرت در حكومت پس از صدام، از مرز ايران عبور كند و به عراق برود.

کنسرت گروه صبا در تالار وحدت

به گزارش سایت خانه موسیقی ، در اين برنامه علاوه بر موسیقی سنتی، تركيبي از برخي موسيقي‌هاي مناطق مختلف ايران با آهنگسازی پاشا هنجنی و علی پژوهشگر اجرا می شود.
همچنین در اين برنامه برخي از سازهاي كوبه‌اي مناطق مختلف ايران نيز در تركيب بندي سازها قرار دارد. گروه صبا قبلا در فستيوال‌هاي بين المللي شركت كرده و ضمن كسب مقام هایی از جشنواره های مختلف از جمله جشنواره ترانه‌هاي شرقي در سمرقند، اجراهايي را نيز در كشورهاي تايوان،ژاپن و ازبكستان داشته است. این برنامه با همكاري بيمه سامان ودرساعت 21 روزهاي فوق در تالار وحدت برگزار می شود.

با اجراي قطعاتي از "نجوا"ي عليزاده ؛ كنسرت گروه "ايستاتيس" برگزار مي‌شود
كنسرت گروه "ايستاتيس" با اجراي قطعاتي از "نجوا" آخرين آلبوم حسين عليزاده برپا مي‌شود.
كيوان ساكت تك‌نواز اين گروه به خبرنگار هنري ايسنا گفت:اين كنسرت بي‌كلام و با سرپرستي "مهيار محمدعلي‌زاده" انجام مي‌شود.
وي افزود: ويژگي اين كنسرت تلفيق سازهاي ايراني مانند تار و كمانچه با سازهاي خارجي گيتار الكتريك، پيانو است.
بنا بر اين گزارش در اين اجرا، مهيار محمدعلي‌زاده (گيتار الكتريك)، بهنام ابوالقاسم (پيانو)، نويد دهقان (كمانچه) و پويان خاكي (تار)، كيوان ساكت را به عنوان تك‌نواز تار همراهي مي‌كنند.
بنا بر اين گزارش، طي روزهاي سوم و چهارم آذر ماه در تالار انديشه حوزه هنري كنسرت گروه ايستاتيس برگزار مي‌شود.

چهار داور كارگاه آواز "شجريان" از 1200متقاضي تست عملي مي‌گيرند

بيش از هزار و دويست نفر براي اولين كارگاه تخصصي آموزش آواز "استاد شجريان" ثبت‌نام كردند.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، با به پايان رسيدن مهلت ثبت‌نام كارگاه آواز استاد شجريان در بيست آبان ماه سال جاري، بيش از 1200 نفر در اين كارگاه ثبت‌نام كردند.
كارگاه آموزشي آواز استاد شجريان توسط فرهنگستان هنر و با همكاري بنياد رودكي برگزار خواهد شد.
گفتني است گذراندن دوره‌هاي اوليه آواز در يكي از آموزشگاه‌هاي معتبر و اخذ مدرك و قبولي در آزمون تست عملي از شروط ثبت‌نام اين كارگاه است.
بنابر اين گزارش، طي تماس ايسنا با روابط عمومي فرهنگستان هنر همچنين اعلام شد: از ميان1200 نفر ثبت‌نامي به صورت انفرادي، 4 داوري كه پيش از اين اسامي آنها به انتخاب استاد شجريان و توسط فرهنگستان منتشر شده بود - محسن كرامتي، علي جهاندار، حميدرضا نوربخش و مظفر شفيعي - از متقاضيان تست عملي گرفته تا تعداد محدودي براي حضور در اين كارگاه انتخاب شوند.
شايان ذكر است، تست عملي اين كارگاه آذر ماه سال جاري برگزار شده و تعداد شاگردان، زمان و مدت كارگاه با نظر و صلاحديد استاد شجريان ، متعاقبا اعلام خواهد شد.

دلیلی براي نشان ندادن سازهاي ايراني در سيما وجود ندارد

پخش صداي آوازخوان در حال خواندن با سازهاي ايراني و همراه نشان دادن ساز ، به رواج فرهنگ غني ايران كمك خواهد كرد.
" حميدرضا نوربخش " ، آوازخوان ، كه هم اكنون سمت مدير عاملي خانه موسيقي را عهده دار است ،ضمن بيان اين مطلب گفت : هيچ دليل موجه عقلي و شرعي براي عدم نشان دادن تصوير سازها و يا تصوير يك نوازنده به همراه نواختن سازش وجود ندارد و اگر حكم فقهي دراين خصوص ، قوتي داشته باشد ، اين قوت براي نشان دادن تصوير يك ساز كاملا ايراني نيست. وي افزود : جلوگيري دراز مدت از پخش تصوير سازهاي ايراني و ياگروه هاي موسيقي ايراني در حال اجرا كه در تمام كشورها دنيا نيز به درستي و بهترين شكل ممكن رواج دارد ، در حالي صورت مي پذيرد كه طي چند سال گذشته تاكنون شاهد پخش موسيقي هاي كاملا بي هويت و حتي در برخي موارد مخرب از سوي سازمان مذكور هستيم.وي با اشاره به اين كه ابتذال و بي هويتي موسيقي‌‏هاي ارائه شده از سوي صدا و سيما را كارشناسان و موسيقي دانان كشور به وضوح تاييد مي كنند و پخش اين نوع موسيقي ها ، بزرگ‌‏ترين دغدغه موسيقي دانان كشور است ، گفت : نمي‌‏دانم كه توجيه مسوولان از عدم پخش سازهاي اصيل ايراني كه ريشه در فرهنگ كهن اين مرز و بوم دارد ، چيست؟ جوانان كشور سال ها از ديدن سازها و نوازندگان پر تلاش كشور خود محروم شدند كه ثمره آن رواج موسيقي هاي بي هويت و گسترش سازهاي غربي در بازار موسيقي داخل كشور بود.وي اظهار داشت : براي رفع اين مشكل بارها با مسوولان سازمان صدا و سيما مكاتبه كرده و موسيقي دانان كشور نيز به اين نقيصه بارها اعتراض كردند ؛ اما با وجود اين كه در اغلب موارد ، مسوولان اين سازمان با پخش سازهاي ايراني موافق بودند ، اقدامي در جهت پخش تصاوير مربوط به آن‌‏ها صورت نمي پذيرد.نور بخش در خاتمه گفت : هر چند كه مشكل موسيقي سنتي ايران ، تنها خلاصه به نشان دادن تصوير سازها نيست و در بخش هاي حمايتي دولت از موسيقي و عدم پرداختن به موسيقي جدي در كشور ، ضعف هاي زيادي وجود دارد ، اما به رفع اين مشكل از سوي مسوولان همچنان اميدواريم.
منبع : ایلنا

نامه سرگشاده به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی


به نام خداوند جان و خرد
با سلام و بدون تعارفات معمول به اطلاع می رساند که این نوشتار ، نامه ای دردمندانه از یک آهنگساز و روزنامه نگار حوزه موسیقی به بالاترین مرجع هنری کشور در مورد مسائل مبتلابه موسیقی است . امید آنکه برمصداق " آنچه از دل برآید لاجرم بردل نشیند " خواننده نامه را به تلاش بیشتر برای اعتلای موسیقی ایران دلگرم کند .
جناب آقای صفارهرندی
دوست داشتم برای خطاب قراردادن شما در صدر این نامه می نوشتم " وزیر محترم فرهنگ و موسیقی " و ناچار نمی شدم از عنوان بی مسمای " ارشاد اسلامی " استفاده کنم که مقوله ارشاد از جنس دیگری است و کار فرهنگ و هنر چیز دیگرو این دو را آمیزشی با هم نیست مگر به ضرب قانون . اما چرا " فرهنگ و موسیقی " ؟ آنهم در شرایطی که هنر موسیقی در رده بندی های نانوشته وزارت ا رشاد ردیف آخر است . خوشبختانه پاسخش خیلی سخت نیست در واقع گذشته پربار موسیقی ایران این دل و جرات را به ما می دهد تا وزارتخانه متبوع شما را در دو واژه " فرهنگ و موسیقی " خلاصه کنیم .جنابعالی اگر تمامی خانواده تئاتر شامل نویسنده و کارگردان و بازیگر و مدیران و مخاطبان را جمع بزنید به زحمت یک درصدونیم درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند یعنی چیزی حدود یک میلیون نفر . حال اگر اهالی سینما شامل تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را هم به آمار اضافه کنید تصور نمی کنم از 7 الی 8 درصد جمعیت ایران فراتر رود و در خوشبینانه ترین حالت می توان رقم 10 درصد را برای آدمهای درگیر با این دو هنردرنظر گرفت،یعنی حدود هفت میلیون نفر . اما اگر به سراغ موسیقی بیایید که در حال حاضر کم اهمیت ترین هنر در ساختار اداری کشور است فقط شگفتی می بینید . تمام هفتاد میلیون نفر جمعیت ایران با موسیقی درگیرند حتی آنهایی که افتخار می کنند بدون موسیقی رادیو معارف به راه انداخته اند غرق در موسیقی اند . غالب مردم ایران روز را با موسیقی به شب می رسانند .منبع این موسیقی یا سی دی و نواروکنسرت است یا رسانه های دیداری و شنیداری و یا زمزمه ای که خودبه خود در ذهنشان شکل می گیرد .دراین مرز و بوم هیچ نوعروسی بدون موسیقی پا به حجله نمی گذارد اگردرشهرهای مذهبی خلاف این پیدا شود دست کم دربین اقوام ایرانی که به سنت فرهنگی خودبسیار وفادارند حتی یک مورد هم یافت نمیشود در قوم بختیاری هنوز که هنوز است هیچ جنازه ای بدون موسیقی به خاک نمی رود فرهنگ کار در بین اقوام ایرانی به طور عجیبی با موسیقی گره خورده است چنانکه اگر یک کارگر کرد یا لر را از خواندن بازدارند راندمان کاری اش به شدت پایین می آید . هنوز هم عزیمت و بازگشت زائران خانه خدا و دیگر اماکن مقدس با موسیقی آذین بندی می شود و ماه محرم نیز که خود بهتر می دانید بدون موسیقی اصولا قابل تصور نیست .اگر چند سده به گذشته برگردیم جلوه های درخشان تری از این هنر را ملاحظه می کنیم تمام نظریه پردازان بزرگ موسیقی در جهان اسلام از این سرزمین برخاسته اند. از قدیم تر ها منصور زلزل ، فارابی ، بوعلی سینا و بعداز ایشان صفی الدین ارموی ، عبدالقادر مراغه ای و قطب الدین شیرازی برخی از این بزرگان در قاهره و استانبول شهرتی به مراتب افزونتر از زادگاهشان دارند و گاه از سوی ترک ها و عرب ها غیرایرانی هم قلمداد می شوند . امروز دنیا ایران را به دهها عامل زشت و زیبا می شناسد الا به فرهنگ موسیقی . طبیعی است وقتی شهروندان ایرانی نسبن به این هنر جهل عمومی داشته باشند شناخت خارجی ها بهتر از این نمی شود حال پرسش این است که به واقع چه بر سر موسیقی ایرانی آمده است ؟
حرمت موسیقی و حرمت موسیقیدان
ذهنیت خنثی و گاه منفی غالب مذهبیون از مقوله موسیقی عملا حرمت موسیقیدان ایرانی را خدشه دار کرده است .بسیاری از مدیران حوزه های مختلف حتی اگر ته دلشان راضی نباشد چنین وانمود می کنند که با جماعت موسیقیدان رابطه ای ندارند در ظاهر تعارفاتی می شود و گاه به ضرورت از موسیقیدانان در جایی نامی هم می رود و احیانا جایزه ای هم تقدیم می شود ولی اگر خوب دقت کنیم متوجه می شویم در این زمانه اهالی موسیقی چه نوازندگان دوره گرد خیابانی و چه موسیقیدانان فرهیخته و صاحبنظر شانیتی هم ارز سایر افراد جامعه ندارند .روزانه صدها (...) از ایستگاههای متروی تهران به عنوان پاتوق برای کسب و کار خویش بهره میگیرند و کسی را با ایشان کاری نیست اما به محض اینکه دو جوان بلوچ با ساز قیچک و آواز می خواهند مسافران مترو را دقایقی میهمان نغمات بکنند عو.امل حراست مترو چون پلیس اسکاتلندیارد برسر آنان می ریزند و به خیال خام خود با مظاهر پلیدی و مزاحمت مبارزه می کنند یک پیام آشکار اینگونه برخوردها این است که ای جوان بلوچ ساز قیچک بگذار و مواد مخدر بردار تا کامیاب شوی .اگر از این نمونه کوچک بگذریم برخورد توهین آمیز بزرگترین رسانه ملی کشور با هنر موسیقی را چگونه هضم کنیم ؟ موسیقیدان ایرانی به تلویزیون دعوت می شود موسیقی هم پخش می شود اما ساز او را نشان نمی دهند . یعنی موسیقیدان خوب است ! موسیقی اش هم خوب است اما سازش بد است ؟ این ساز ایرانی هم امروزه چوب دوسر نجس شده است تلویزیون خودمان که نشان نمی دهد تلویزیونهای غربی هم که قرار نیست مروج فرهنگ ما باشند پس نشان نمی دهند برخی هموطنان تهی مغزمان که در آنسوی آبها امکانات رسانه ای دارند نیز به جای سازهای ملی ایران گیتار و درامز نشان می دهند حال اگر قرار باشد نوجوان ایرانی به بخشی از هویت خود که به طور طبیعی در میزان معرفت او نهفته است دست یابد باید چه بکند ؟آقای صفار هرندی ! شما بعنوان عالی ترین مسئول فرهنگی و هنری کشور می بایست داعیه دار این بخش از هویت ملی ایرانیان باشید و با مدیران تلویزیون جدل کنید که چرا تصویر ساز را از دیدگان ایرانیان فروگذارده اند آیا بدآموزی دارد یا موجب فساد و تباهی نسل جوان است ؟ اگر به واقع نگرانی هایی دارند می توانید با بهره گیری از اهل فن آنها را مجاب کنید که ضرر نشان ندادن ساز بسیار بسیار بیشتر ازوضعیت فعلی است . می توانید به آنها تفهیم کنید که شمایل تاروسه تار تن پوش زیرین مدونا و ماریاکری نیست که اینچنین از نشان دادنش می هراسند بلکه برعکس بخشی از تاریخ این سرزمین در همین ابزار و ادوات نهفته است و ما اگر می خواهیم در جهان امروز قدرتی باشیم باید از تک تک عناصر هویتی خود بهره بگیریم .
ریا کاری فرهنگی
توجه به امور دینی و مذهبی در ساختار فرهنگی کشور همانقدر که ارزشمند است، به همان میزان آسیب پذیر می نماید. الان در شرایطی قرار داریم که برای پروژه های فرهنگی با صبغه دینی، خیلی راحت تر می توان جذب بودجه کرد. ضمن اینکه حرف و حدیثی پیرامون اینگونه طرح ها یا اصولاً وجود ندارد و یا در حد تاٌیید و تشویق فرمایشی است. در نتیجه بسیاری از فعالان و مدیران حوزه های مختلف فرهنگی سعی می کنند از این زاویه وارد کار شوند. چرا که به تجربه دریافته اند انجام کارهای فرهنگی در حوزه دین ولو با کیفیتی بسیار نازل و هزینه های بسیار بالا، برای متولیان آن حاشیه امنی را در بر دارد و کسی ازایشان باز خواست نخواهد کرد.در واقع باید توجه داشت که کار فرهنگی در حوزه دین توأم با ایجاد رانت نباشد. اگر می بینیم مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی از حیث اقتصادی مفاسدی در بر ندارد به خاطر آن است که تمام مردم به صورت غالباً غیر انتفاعی در آن سهیم اند و قرنها این روال ادامه داشته است. حال اگر به فرض دولت بودجه ای به هیئت های مذهبی اختصاص بدهد، بی گمان زمزمه های فساد مالی از اطراف و اکناف به گوش خواهد رسید، بنابراین ضرورت دارد طرحهایی فرهنگی وزارتخانه که بار مذهبی به همراه دارند با دقت ویژه ای مورد بررسی و نهایتاً عملیاتی شوند، بطوریکه انتفاع مالی در اینگونه پروژه ها به حداقل رسیده و هدف انجام کاری شایسته در راستای گستر ش ارزشهای قرار بگیرد. در غیر این صورت و با حاشیه امنی در پروژه های مذهبی وجود دارد، هر آینه منتظر باشید تا گبر هندی هم مسلمان شود و آهنگسازی پیشه کند و برای هر یک از چهارده معصوم سمفونی بسازد!
سرقت های هنری و کپی رایت
این هم یکی از عجایب روزگار است که موضوعی به لحاظ اندیشه ای در سرزمینهای اسلامی شکل بگیرد ولی از بعد عملی در بلاد غیر اسلامی مورد توجه واقع شودو بحث کپی رایت یا رعایت حقوق آفرینشگران فرهنگی و هنری، اساساً اندیشه ای اسلامی است ما از آن بعنوان حق الناس یاد می کنیم و چنانکه می دانیم خداوند باری تعالی نسبت به رعایت حق الناس، هشدارهای زیادی به مسلمانان داده است. براستی چرا این حقیقت روشن تر از آفتاب در جمهوری اسلامی ایران، این چنین نادیده انگاشته می شود؟ چرا قاچاقچیان و جاعلان آثار هنری اعم از موسیقی، فیلم و غیره، آشکارا چوب حراج بر زحمات چندین سالۀ هنرمندان می زنند و کسی را با ایشان کاری نیست؟ مگر نه اینکه سرقت آثار هنری مصداق روشنی از تحصیل مال حرام است؟ پس چرا قانونگذار و مجری محترم قانون در این خصوص سکوت پیشه کرده اند؟خوشبختانه امروز در دولت جدید اراده ای جدی وجود دارد تا در عرصه ها، اقتدار ملی بیش از گذشته احیاء گردد. برای نخستین بار وزارت خارجه ما به نقض حقوق بشر در آمریکا اعتراض می کند. چیزی که همیشه معکوس آن را شاهد بودیم. اینگونه حرکتها نشانه خوبی است تا ایرانی بار دیگر خود را در جغرافیای سیاسی جهان و همچنین سایر عرصه ها باز یابد. اگر ایران به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی، توان آن را دارد که عضوی فعال و تاٌثیر گذار در جامعه جهانی باشد، یان امکان در حوزه فرهنگ و هنر و ادب به مراتب قوی تر و مهیا تر است. منتهی توپخانه فرهنگی ما در حال حاضر خوب کار نمی کند و نیاز به تعمیر دارد. اگر به این موضوع توجه کافی بشود، در آن صورت می توان گلوله های موٌثری به دور و نزدیک شلیک کرد.همانگونه که در ابتدای نوشتار آمد، این نامه از سر درد بود و بس. بنابراین هیچگونه سودایی در پی آن نیست. اینکه نگارنده بخواهد به قدرت نزدیک شود یا شهرتی بیاید و یا حتی مورد مشورت کسی یا جایی قرار بگیرد.من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال
با آرزوی توفیق روز افزون هوشنگ سامانی آهنگساز و روز نامه نگار حوزه موسیقی 16 بهمن 1384

گزارشی از نخستين شب اجرای كنسرت گروه كامكارها در تالار بزرگ كشور


به گزارش سایت خانه موسیقی ، در اين كنسرت كه 19 و 20 آبان هم در تالاربزرگ کشور برگزار شود ،گروه كامكارها یه خوانندگی بیژن ، عدنان کریم و همخوانان، در دو بخش فارسي و كردي به اجراي برنامه پرداختند.
بخش فارسی:
"ساقي"اولین قطعه بخش اول برنامه (فارسی) از ساخته هاي بيژن كامكار بود كه با تنظيم اردشير كامكار بر روي شعري از سلمان ساوجي اجرا شد. در اين قطعه بيژن كامكار به همراه نجمه تجدد ،همخواني اشعار اين تصنيف را بر عهده داشتند.
قطعه "به ياد پدر"،ساخته حسن كامكار (پدر كامكارها) ، «خانه ام ابري است» ساخته ارسلان كامكاربا شعر " نيما يوشيج" از دیگر قطعات این بخش بود که با همراهي گروه همخوان اجرا شد.
تصنيف "ترانه" ، یکی دیگر از ساخته های ارسلان با فضایی کاملا متفاوت با دیگر قطعات و با سروده ای ازهوشنگ ابتهاج (سايه) به عنوان چهارمین قطعه با همخواني بيژن كامكار و نجمه تجدد حسيني ارائه شد.
"سرود زمين" با آهنگسازي هوشنگ كامكار بر روي شعري از لنگستون هيوز ( باترجمه احمد شاملو)قطعه بعدی بودکه اجرا شد . تفاوت در ساختار ، توجه به فرم ، چند صدایی ، دقت درهارمونی و توجه به نقش کلام در اکسان وتمپو و...از ویژگی های بارز این قطعه بود ، این تصنیف آغازی بسیار مهیج و تاثیر گذارداشت اما این تحرک و تاثیرگذاری در ادامه چندان احساس نمی شد.
آخرين اجرای بخش فارسي، قطعه اي بود به نام «به ياد مادر» كه ارسلان كامكار آن را بر روي شعري از خيام ساخته بود .او علاقه مادرش - که سال گذشته در گذشته است - به اشعار خیام را دلیل استفاده از کلام این شاعر در ساخته خود عنوان کرد.
صبا کامکار،مریم ابراهیم پور و نجمه تجدد حسینی به عنوان همخوانان، ارسلان و بیژن کامکار را در خواندن قطعات همراهی می کردند.
بخش كردي:
این بخش با حضور" عدنان كريم "خواننده كردعراقی ساکن سوئد آغاز شد .عدنان کریم متولد سال 1963میلادی در سلیمانیه عراق است.او تاکنون بارها با کامکارها به احرای برنامه پرداخته ولی این نخستین بار است که او در ایران با این گروه همکاری می کند.
"باي نسيم"( باد نسيم)نخستین قطعه بخش دوم برنامه بودكه به آهنگسازي اردوان كامكار و برروي شعري از قانع اجرا شد.
قطعات " دلي من" (دل من) با تنظيم هوشنگ كامكار،"که ئه و جوانه"( آن زيباروي) با تنظيم اردشير كامكار،"گیان گیان"( جان جان) با تنظيم هوشنگ كامكار ، "به لنجه"(با ناز) با تنظيم ارسلان كامكار و نکی نکی(نكن دست نگه دار) با تنظيم هوشنگ كامكار از دیگر قطعات این بخش بود.
در پایان بخش کردی ، شور و اشتیاق وتشویق مردم موجب شد تا گروه به اجرای یک قطعه کردی دیگر( اضافه بر برنامه )بپردازند.
بيژن كامكار( آواز، دف ، رباب) ، پشنگ كامكار(سنتور) ، قشنگ كامكار(سه تار)، ارژنگ كامكار(تنبك)، ارسلان كامكار(عود ،‌آواز)، اردشير كامكار(كمانچه) ، اردوان كامكار(سنتور)، نيريز كامكار(تار)،مريم ابراهيم پور(همسر ارسلان و نوازنده قيچك و همخوان)،نجمه تجددحسيني(همسر بيژن و همخوان)، صبا كامكار(همخوان)، هانا كامكار(دف)اعضاي گروه كامكارها را تشکیل می دادند.
ارژنگ سيفي زاده (تار) ، شروين مهاجر(كمانچه) ، امير حقيري(دف) نیز به عنوان نوازندگان مهمان شرکت داشتند.
در اولین بخش برنامه شب گذشته مشکلاتی در صدابرداری پیش آمد که با اعتراض برخی از حاضران مواجه شداما این مشکلات بعد از تنفس برطرف شد. همچنین لازم به توضیح است که برنامه شب گذشته به علت ورود با تاخیر مخاطبان (به علل مختلف از جمله ترافیک) با 40 دقیقه تاخیر برگزار شداین در خالی بود که قبلا از در سایت خانه موسیقی از شرکت کنندگان تقاضا شده بودبرای جلوگیری از تاخیر در آغاز اجرای برنامه قبل از ساعت 19 به تالار مراجعه کنند.

گزارش تصویری 1
گزارش تصویری 2


دومين شب اجراي كنسرت "شور كامكارها" با قطعه‌ي "بوتوراي" به پايان رسيد
گروه "كامكارها" سرانجام بعد از دو سال كه از اجراي‌شان در كاخ موزه نياوران مي‌گذرد، كنسرت "شوركامكارها" را طي دو شب گذشته در تالار وزارت كشور برپا كردند.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، اين گروه شب گذشته در دومين شب اجراي خود، در دو بخش فارسي و كردي 12 قطعه اجرا كردند.
از ميان قطعات اجرا شده توسط گروه "كامكارها" قطعه‌ي "بياد مادر" با شعري از خيام نيشابوري به عنوان قطعه‌ي كه براي نخستين‌بار و به ياد مادر توسط ارسلان كامكار ساخته شده است، اجرا شد.
ارسلان كامكار پيش از اجراي اين قطعه ضمن خرسندي از حضور مردم در اين اجرا گفت: اين اولين كنسرت ما است كه مادرمان در بين ما نيست و چون مادرم علاقه‌ي بسياري به اشعار خيام داشته است، سه چهار تا را به ياد مادرم گلچين كردم و اين قطعه را به همه درگذشتگان هنرمند و غيرهنرمند تقديم مي‌كنم.
در بخش اول اين برنامه علاوه بر اجراي قطعه‌ي "بياد مادر، قطعات "ساقي"، "فراق" ، "خانه‌ام ابري است"، "ترانه"، "سرود زمين" در بخش فارسي اجرا شد. اين قطعات به ترتيب با اشعاري از سلمان ساوجي، پياك بهتاش، نيما يوشيج، هوشنگ ابتهاج و شعر لنگستون هيوز با ترجمه‌ي احمد شاملو ساخته شده‌اند.
بنا بر اين گزارش، در بخش كردي نيز قطعات "باي نه سيم" ، "دلي من" ، "كه‌ئه و جوانه"، "گيان گيان" ، "به لنجه" و"نه‌كي نه‌كي" اجرا شد.
در بخش دوم اين برنامه "عدنان كريم" خواننده مشهور كردستان عراق، به عنوان خواننده مهمان در بخش قطعات كردي گروه "كامكارها" را همراهي كرد.
در اين اجرا قطعات مختلف توسط: بيژن كامكار ( آواز - دف - رباب )، پشنگ كامكار (سنتور)، قشنگ كامكار (سه تار)
ارژنگ كامكار (تنبك)، ارسلان كامكار (عود ، آواز)، اردشير كامكار (كمانچه)، اردوان كامكار ( سنتور)، نيريز كامكار (تار) و هانا كامكار (دف) اجرا شد.
مريم ابراهيم‌پور، نجمه تجدد حسيني و صبا كامكار همخوانان گروه بودند و نوازندگان مهمان ارژنگ سيفي‌زاده ( تار)، شروين مهاجر (كمانچه) ، امير حقيري ( دف) گروه كامكارها را همراهي كردند.
به گزارش ايسنا، در پايان اجراي كنسرت "شور كامكارها" به تشويق پياپي مردم قطعه‌ي "بوتوراي" يكي از قطعات معروف كردي اجرا شد و سپس هوشنگ كامكار آهنگساز و مدير هنري گروه با تشويق حضار به روي سن آمد و از حضور مردم تشكر كرد.

Tuesday, November 07, 2006

ام تی وی ۲۵ ساله شد

شبکه تلويزيونی ام تی وی (MTV)، نخستين شبکه تلويزيونی جهان که به طور شبانه روزی به پخش موسيقی اختصاص دارد، اين هفته بيست و پنجمين سالگرد تاسيس خود را جشن می گيرد.
در حال حاضر اين شبکه تلويزيونی در ۱۷۹ کشور جهان برای بيش از ۱.۳ ميليارد نفر برنامه پخش می کند.


ام تی وی در اول اوت ۱۹۸۱ با برنامه هايی نظير موسيقی "درخواستی" در آمريکا آغاز بکار کرد. اين شبکه با پخش برنامه ويژه ای چون پخش جهانی موزيک - ويدئوی آهنگ "تريلر" از مايکل جکسون، پخش زنده کنسرت "لايو ايد" در سال ۱۹۸۵ و برگزاری سالانه "جايزه موزيک ويدئوی ام تی وی" جايگاه خاصی نزد دوستداران موسيقی پاپ پيدا کرد.


رقص بريتنی اسپيرز با مار زنده در جريان برگزاری جايزه موزيک ويدئوی ام تی وی در سال ۲۰۰۱

اين شبکه در سال ۱۹۸۷ پخش برنامه های خود را در اروپا نيز آغاز کرد.

در اين سالها ام تی وی علاوه بر پخش موسيقی، برنامه های ديگری نيز پخش کرده که شهرت خاصی نزد مخاطبانش پيدا کرده است. برنامه هايی نظير "بيويس و بات -هد" که دو شخصيت کارتونی بد اخلاق هستند که نسبت به هر چيزی شکايت دارند.

ام تی وی در برخی دوره ها، بعد سياسی نيز به خود گرفت و با طرح شعارهايی به ياد ماندنی چون" انتخاب کن يا بباز" شوری در مخاطبان جوان اين شبکه ايجاد کرد.

در سالهای اخير اين شبکه برنامه خود را فقط به پخش موزيک - ويدئو و برنامه های صرفا موسيقايی محدود نکرده و به عرصه های ديگر دنيای هنر و سرگرمی نيز قدم گذاشته است.

با رواج برنامه های "واقع نما" همچون "برادر بزرگ" (Big Brother) که در سالهای اخير بخش عمده ای از بهترين زمان پخش شبکه های سرگرمی ساز تلويزيونی را به خود اختصاص داده اند، ام تی وی نيز به اين موج پيوست.

"اوزبورن ها" که برنامه ای واقعی از زندگی خصوصی اوزی اوزبورن، خواننده گروه راک "بلک سبت" و خانواده اش بود، يکی از نخستين و موفق ترين واقع نماهای تلويزيونی ام تی وی بوده است.

شايد بخشی از فعاليت اين شبکه در زمينه های گوناگون دنيای سرگرمی -علاوه بر پخش موسيقی- رقابت با گسترش و محبوبيت امکان پياده کردن قطعه های موسيقی از روی اينترنت باشد که رقيبی جدی برای آن دسته از دوستداران موسيقی که به " نسل ام تی وی" شهرت دارند، به شمار می رود.

منبع : بی بی سی فارسی

بهمن علاالدین ( مسعود بختیاری) خواننده محلی بختیاری از دنیا رفت

بهمن علاءالدین خواننده محبوب بختیاری چند شب پیش در خانه‌اش در کرج درگذشت. علاءالدین ترانه‌های محلی و گاهی اسطوره‌ای سرزمین بختیاری‌ها را به گویش خودشان می‌خواند. ترانه‌های او٬ روایت زندگی مردم ایلات بود٬‌ زندگی٬ عشق٬ جنگ و حماسه.

خواهر علاءالدین درباره او می‌گوید: «در یک خانواده کارگر و پرجمعیت به دنیا آمد و 25 سال آخر عمر از بیماری‌های مختلف جسمانی زجر کشید تا این‌که شب جمعه در اثر سکته قلبی از دنیا رفت.»
بهمن علاءالدین قبل از انقلاب ایران در رادیو و تلویزیون اهواز می‌خواند اما پس از انقلاب فعالیت هنری او با نام جدیدش "مسعود بختیاری" گسترده‌تر شد. او کنسرت‌های متعددی برگزار کرد اما این محبوبیت در واقع از آهنگی شروع شد که قبل از انقلاب در رادیو می‌خواند: دختر لچک ریالی.

Friday, November 03, 2006

رزرو بلیت های کنسرت تا 48 ساعت اعتبار دارد



به گزارش سایت خانه موسیقی ، متقاضیانی که بلیت های کنسرت بزرگ کامکارها را از طریق سایت خانه رزرو کرده اند تا 48 ساعت فرصت دارند تا نسبت به هماهنگی برای دریافت بلیت خود اقدام نمایند.
با توجه به حجم بالای رزرو بلیت ها و به منظور جلو گیری ازایجاد بازار سیاه آن بخش از رزروهایی که بعد از 48 ساعت به هر دلیلی تعیین وضعیت نشود باطل محسوب شده و خانه موسیقی تعهدی نسبت به تهیه این بلیت ها ندارد.
با متقاضیانی که برای دریافت بلیت اقدام کرده اند به فاصله 48 ساعت تماس گرفته می شود ؛در غیر این صورت درخواست کنندگان بلیت می توانند با شماره ها 66917712و66917711 تماس بگیرند.

کنسرت کامکارها در 17 و 18 و 19آبان ماه در تالار بزرگ کشور


کنسرت شور کامکارها
فارسی - کردی
محل تالاربزرگ کشور
زمان 17 - 18 - 19 آبان ماه ساعت20
با حضور خواننده میهمان
عدنان کریم
خواننده:بیژن کامکار
همخوانان:مریم ابراهیم پور ،نجمه تجدد حسینی،صبا کامکار و هانا کامکار
با اجرای تصانیف ساقی،فراق(بیاد پدر)،خانه ام ابری است،ترانه،سرودزمین،بیاد مادر،و قطعات کردی
با اشعاری از ابتهاج(سایه)نبما یوشیج،خیام و..
توضیح
قیمت بلیت ها از 8هزارتومان تا 20هزارتومان متغیراست :
(8000،100000،120000،150000،180000 ریال)
لطفاتعداد و قیمت بلیت های درخواستی را حتما قید نمایید.
(به محض اتمام بلیت های درخواستی در صورت موجود بودن بلیت های با قیمت دیگری رزرو می شود)
هزینه ارسال بلیت بیشتر از 5عدد رایگان است.
اولویت رزرو بلیت با افرادی است که زودتر اقدام کنند.
تلفن اطلاعات:66917711و66917712

فروش آنلاین
......................................................................................................

هوشنگ کامکار گفت : گروه کامکارها پس از چهار سال با دعوت از چند نوازنده میهمان و یک خواننده کرد ، کنسرتی متفاوت با برنامه های موسیقی در سالیان اخیر برگزار می کند. سرپرست گروه کامکارها ضمن بیان این مطلب درنشست رسانه ای که صبح امروز در خانه موسیقی برگزار شد گفت : آخرین اجرای گروه کامکارها حدود چهار سال پیش در کاخ نیاوران بود ولی بعد ازآن به دلیل تغییراتی که در عرصه موسیقی به وجود آمد دیگر نتوانستیم اجرا داشته باشیم تا امسال که به نظر می رسد مجوزها را راحت تر در اختیار گروه ها قرار می دهند بنابراین ما هم مشتاق شدیم در تهران کنسرتی با نام "کنسرت شور کامکارها" داشته باشیم؛ به همین دلیل با خانه خودمان یعنی "خانه موسیقی" وارد مذاکره شدیم.
سرپرست گروه کامکارها در ادامه درباره بخشهای مختلف کنسرت گفت: در اجرای سه روزه که از17تا 19آبان ماه در تالار بزرگ کشوربرگزار می شود در دو بخش موسیقی فارسی وموسیقی کردی قطعاتی را اجرا خواهیم کرد.
"هوشنگ کامکار" در توضیح ویژگی های قطعات در بخش موسیقی فارسی گفت:6 قطعه از ساخته های ارسلان،بیژن، حسن(پدر) وخودم (هوشنگ کامکار) را با اشعار شاعرانی چون "سلمان ساوجی"،پیام بهتاش" ، "نیما یوشیج"، "هوشنگ ابتهاج" ،"خیام"و" لنگستون هیوز" (شاعر سیاه پوست) با ترجمه "احمد شاملو" اجرا می کنیم.
وی در ادامه افزود مجموع قطعات بخش موسیقی فارسی را با گروه همخوانان زن اجرا می کنیم که "مریم ابراهیم پور"،"نجمه تجدد حسینی"و"صبا کامکار" همخوان های همراه ما هستند.
پیش فروش بلیت های این کنسرت از روز گذشته در سایت خانه موسیقی آغاز شده است.