● خبرنامه ايران موزيك 2002 شماره 12
●مرتضي كاظمي ، اهداف و سياستهاي “هفدهمين جشنواره موسيقي فجر” را تشريح كرد
● آلبوم سبزه با صداي امير يل ارجمند بزودي منتشر ميشود
● آيا براستي جاي او ( شادمهر عقيلي ) در كشوري بيگانه است ؟
● نخستين جشنواره سراسري موسيقي دانشجويان علوم پزشكي كشور
● مركز اطلاع رساني ناجا : “ استماع نوارهاي مجاز در حريم خصوصي ، مصداق آلودگي صوتي نيست ”.
● آيت الله العظمي مكارم شيرازي : تماشاي آلات موسيقي به هنگام نواختن، تابع حكم خود موسيقي است
● برنامه هاي موسيقي در راديو : موسيقي معاصر و خنياگران در راديو
● محمد رضا درويشي نامزد كتاب سال موسيقي
● گفتگوي دو نسل : نامه خواندني ثمين باغچه بان و پاسخ صميمانه محمد رضا درويشي
● استقبال بخش منطقه اي راديو بي بي سي از آلبوم ” اسم تازه ” به خوانندگي افشين فتحي ”
● مقاله/ تحليل موسيقي “ فلامنكوي مدرن” بدون تحليل ديگر انواع موسيقي ، غيرممكن است
● پايان نامه دانشجويي / تاثير مثبت موسيقي بر سلامت رواني كودكان
●مرتضي كاظمي ، اهداف و سياستهاي “هفدهمين جشنواره موسيقي فجر” را تشريح كرد
هفدهمين جشنواره موسيقي فجر به لحاظ ارتقاي كيفي برنامههايي كه اجرا خواهند شد، نقطهي عطفي در موسيقي محسوب ميشود.
معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با بيان مطلب فوق به خبرنگار سرويس موسيقي ايسنا گفت : در سالهاي گذشته به نوعي افزايش كمي را در برنامههاي موسيقي فجر شاهد بوديم؛ چون بايد به تقاضاي گروههايي كه تمايل به شركت در جشنواره بودند پاسخ مثبت ميداديم، لذا تلاش ما معطوف به اين شد كه جشنوارهي موسيقي فجر به لحاظ كميت گسترده شود.
مرتضي كاظمي اضافه كرد : رشد كمي گروههاي موسيقايي نيز منجر به اين شد كه از دل آن كميت، كيفيتهاي خوبي را شناسايي كنيم؛ طوري كه در جشنوارهي امسال گروههايي كه از ويژگي طراز اول اجرا برخوردار هستند، دعوت شدهاند.
وي ادامه داد: به همين دليل ميتوانم بگويم جشنوارهي امسال جشنوارهي ارتقاي كيفيت بوده و ميتواند نقطه شروعي باشد براي جشنوارههاي آتي تا از طريق ارايه برنامهها و آثار جديد، سال به سال به كيفيت جشنواره موسيقي فجر افزوده شود.
مرتضي كاظمي در پاسخ به سوالي مبني بر دليل انتقال زمان برگزاري جشنواره به بيستو سه بهمن گفت: يكي از دلايلي كه ما جشنواره موسيقي فجر را در طول بهمن ماه برگزار ميكنيم، همين محدوديت فضاست؛ چون سالنهاي قابل استفاده چه در تئاتر و چه در موسيقي محدود است ناگزير هستيم كه در زمان واحد يك جشنواره را برگزار كنيم. دليل ديگر آن است كه امسال جشنهاي عيد قربان تا عيد غدير بلافاصله پس از دهه مباركه فجر ميباشد، فكر كرديم جشنواره را همزمان با آن جشن برگزار كنيم.
معاون هنري وزارت ارشاد تاكيد كرد : به دليل محدوديت فضا و سالنهاي اجرا قريب 70درصد علاقهمندان و متقاضيان شركت در جشنواره پاسخ رد ميشوند، مفهوم اين ردها پايين بودن سطح كارها نيست بلكه هيات انتخاب مجبور است بين خوب و خوبتر يك گزينه را انتخاب كنند.
وي با اشاره به اين كه شهر 10 ميليوني تهران بايد داراي سالنهاي متنوع استاندار و مناسب بيشتري باشد، به عنوان يك مسوول هنري اظهار اميدواري كرد تا تلاشهاي انجام شده در اين راه به نتيجه رسيده و در سالهاي آتي ، سالنهاي ديگري به ظرفيتهاي نمايشي تهران اضافه شود.
اين مقام مسوول در وزارت ارشاد در خصوص نگراني هنرمندان مبني بر از هم پاشيدگي اركستر سمفونيك تهران و اختصاص رقمي از جشنواره فجر به نيازهاي آن اركستر به ايسنا گفت: جشنواره موسيقي فجر قرار است كه كارنامه يك ساله موسيقي كشور را ارايه كند، بديهي است موسيقي كلاسيك هم جزيي از اين كارنامه است.
وي ابراز داشت: همه بخشهاي موسيقي ايران براي ما مهم هستند. طبيعي است كه نميشود جشنوارهاي را كه بيانگر قابليتهاي موسيقي معاصر كشور است تعطيل كرد با اين انديشه كه هزينهاش را صرف اركستر سمفونيك كنيم.
كاظمي در عين حال با تاييد برخي از مشكلات اركستر سمفونيك تهران، اين مشكلات را به معناي تعطيلي آن ندانست و ادامه داد: اركستر سمفونيك قطعا كار خود را ادامه خواهد داد و تعطيل شدن آن يك حرف واهي بيشتر نيست
معاون هنري وزارت ارشاد در پايان، هدف اصلي از راه اندازي بنياد رودكي را كه عنقريب استقرار خواهد يافت، حمايت از توليد و عرضه برنامههاي تئاتر و موسيقي در يك استاندارد ملي و بينالمللي توسط گروههاي موسيقي و تئاتر بخش خصوصي ذكر كرد كه يكي از سياستهاي اجرايي آن تقويت اركستر سمفونيك تهران و اركستر موسيقي ملي ايران خواهد بود
● آلبوم سبزه با صداي امير يل ارجمند بزودي منتشر ميشود
اين آلبوم كه در سبك پاپ اجرا شده از 8 قطعه با اشعاري از داريوش ارجمند با خوانندگي و آهنگسازي امير يل و تنظيم محمدرضا عقيلي تهيه و بزودي روانه بازار خواهد شد .
لازم به ذكر است كه امير يل پسر داريوش ارجمند هنرمند محبوب تاتر ، سينما و تلويزيون مي باشد و سبزه اولين آلبوم ايشان است كه بزودي در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت .
● آيا براستي جاي او ( شادمهر عقيلي ) در كشوري بيگانه است ؟
خبر بسيار ناخوشايند بود شادمهر عقيلي توسط پليس مهاجرت كانادا دستگير و روانه زندان شد كمتر كسي آنرا باور ميكرد ولي واقعيت داشت دستگيري و زنداني شدن كسي كه علاقمندان بسياري در ايران و خارج از ايران دارد موجي از اظهار نظرها را برانگيخت :
چرا زندان ؟ چرا هجرت ؟ آيا او تحت تعقيب بود ؟ چرا به خارج از كشور رفت ؟ آيا بواقع امكان فعاليت در ايران را نداشت ؟ آيا عرصه بر او آنقدر تنگ بود كه راهي جز رفتن باقي نمي ماند ؟ آيا عدم اجراي كنسرت مي تواند دليلي براي ترك وطن باشد ؟ آيا در ايران احترام نداشت ؟ شهرت نداشت ؟ ... او بدنبال چيست وچرا قدم در راهي گذاشت كه پايانش نامعلوم و شايد ناخوشايند باشد ؟ او كه همه چيز خود را از اين مردم ، از دوستانش ، از كساني كه با زحمات زياد فضا را براي او فراهم كردند تا از نوازنده اي گمنام ، خواننده و آهنگسازي مشهور و بازيگري محبوب ساخته و پرداخته شود و با تمامي سختيها راه او را هموار كردند تا بسرعت پله هاي شهرت و ترقي را بپيمايد . آهنگهايش در راديو تلويزيون پخش شود ، آلبومهايش منتشر و در اولين جشنواره موسيقي پاپ فرصت اجراي صحنه اي پيدا كند و فيلمهايش بر پرده نقره اي اكران شود ، چرا به تمام داراييهاي خود پشت پا زد ؟ آيا محدوديتهاي موجود فقط مختص اوست و آيا نمي ديد بسياري از اساتيدش با سالها تجربه و تخصص در همين فضا زندگي و مشغول فعاليت هستند . آيا حمايتهايي كه از او در مقابل سيل انتقادات و اعتراضهايي كه عمدتا از طرف موسيقيدانان صورت ميگرفت را احساس نميكرد ؟ آيا پي نبرده بود كه بسياري از هم سن و سالانش وحتي آنهايي كه در آن سوي آبها زندگي ميكردند در آرزوي دستيابي به چنين موقعيتي بودند ؟
شادمهر عقيلي زاده جنوب شهر تهران درميان اين مردم بزرگ شده است . او نه لس آنجلسي است و نه ميتواند نقش آنها را بازي كند و نه اصولا جايي در بين آنها دارد . شادمهر حتي اگر آهنگهايي بسيار ريتميك و يا به سبك راك و رپ و ... هم بخواند باز هم او را با مسافر ، روح سبز ، هزار و يك شب و گل ياسش ميشناسند
بدون شك كساني كه سالها رنج دربدري و آوارگي در غربت را كشيده اند به سادگي نخواهند گذاشت جوانكي تازه از راه رسيده كه از او به عنوان سد جمهوري اسلامي در مقابل فرهنگ و موسيقي غربي نام برده ميشود يك شبه موقيعيتي را كه با خون دل بدست آورده اند را از دست آنها بدرآورد !
شايد تعبير جفتك انداختن ( بگفته يكي از هنرمندان موسيقي ) براي شادمهر عقيلي چندان خوشايند نباشد ولي او قدر خودش و زحمات و حمايتهايي كه از او شده بود و قدرجواناني كه صدايش را و سازش را دوست داشتند و مي خواستند بماند و ادامه دهد را ندانست . راهنمايي هاي دوستان دلسوزش را پاس نداشت و اكنون شخصيت ، هويت و مليت خود را در اداره مهاجرت تورنتو به زير سوال رفته ميبيند .
آيا براستي جاي او در زندان كشوري بيگانه است ؟
نظر شما چيست ؟
● نخستين جشنواره سراسري موسيقي دانشجويان علوم پزشكي كشور
اولين جشنواره سراسري موسيقي دانشجويان علوم پزشكي كشور از 5 تا 7 اسفندماه سال جاري در دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي - درماني كردستان درسنندج برگزار ميشود .
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران ، در بخش مسابقه جشنواره سراسري موسيقي دانشجويان علوم پزشكي كشور “ تكنوازان “ گروههاي برتر موسيقي “ سنتي “ و گروههاي “ كر “ دانشجويي شركت ميكنند .
در بخش جنبي نيز گروههاي منتخب ، از نقاط مختلف كشور با هماهنگي ادارات كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استانها شركت ميكنند .
اولين جشنواره سراسري موسيقي دانشجويان علوم پزشكي كشور توسط دفتر امور فرهنگي اجتماعي معاونت آموزش و امور دانشگاهي وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي از 5 تا 7 اسفندماه در دانشگاه علوم پزشكي كردستان برگزار ميشود.
● مركز اطلاع رساني ناجا : “ استماع نوارهاي مجاز در حريم خصوصي، مصداق آلودگي صوتي نيست ”.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا ، مركز اطلاع رساني ناجا اعلام كرد : در پي انتشار خبري به نقل از مركز اطلاع رساني فرماندهي انتظامي استان فارس ، مبني بر اين كه « پخش موسيقي ، چه مجاز ، چه غير مجاز ، چه با صداي بلند و چه كوتاه در خودروهاي شخصي ، مغازه و خودروهاي كرايه جرم است » ، بدين وسيله توضيح زير اعلام ميگردد :
“ نيروي انتظامي جمهوري اسلامي با احترام به حريم شخصي شهروندان محترم ، برابر قانون با آلودگي صوتي و ايجاد مزاحمت براي سايرين برخورد ميكند و استماع نوارهاي مجاز در حريم خصوصي به گونهاي كه براي ديگران ايجاد مزاحمت نكند ، مصداق آلودگي صوتي نيست و مجاز ميباشد .
● آيت الله العظمي مكارم شيرازي :
تماشاي آلات موسيقي به هنگام نواختن ، تابع حكم خود موسيقي است .
آيت الله العظمي مكارم شيرازي به استفتاء گروه فقه و حقوق خبرگزاري دانشجويان ايران درباره ي رؤيت يا نمايش آلات و ادوات موسيقي در زمان نواختن موسيقي ( غير مطرب ) پاسخ دا د .
به گزارش خبرنگار گروه فقه و حقوق ، متن اين استفتاء و پاسخ آيت الله العظمي مكارم شيرازي به شرح زير است :
با سلام و تقديم ادب و احترام ؛
به استحضار شريف ميرساند خبرگزاري دانشجويان ايران ( ايسنا ) در نظر دارد با توجه به جواز استماع موسيقي غير مطرب در قوانين جاري كشور ، نظر حضرت عالي را دربارهي رؤيت يا نمايش آلات و ادوات موسيقي در زمان نواختن موسيقي ( غير مطرب ) جويا شود .
اگر شنيدن نوعي موسيقي ( غير مطرب ) جايز باشد ، ديدن ادوات آن به هنگام نواختن چه حكمي دارد ؟ گرچه از اين ادوات براي موسيقي مطرب نيز استفاده ميشود .
پيشاپيش از بذل عنايتي كه ميفرماييد ، صميمانه سپاسگزاريم .
باسمه تعالي
ج: كليه ي صداها و آهنگهايي كه مناسب مجالس لهو و فساد است ، حرام و غير آن حلال است و تشخيص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود و تماشاي آلات موسيقي به هنگام نواختن ، تابع حكم خود موسيقي است .
هميشه موفق باشيد .
● برنامه هاي موسيقي در راديو
موسيقي معاصر و خنياگران در راديو
از ستاره تا خورشيد ، برنامه اي از شبكه راديويي فرهنگ صداست كه همه شب از ساعت ٢ بامداد به مدت چهار ساعت به صورت زنده از اين شبكه پخش ميشود .
از كلاسيك تا مدرن يكي از بخشهاي اين برنامه است كه همه شب ساعت ٣ بامداد اقدام به پخش موسيقي كلاسيك جهان مي كند اين برنامه طي هفته جاري كوييت براي سازهاي بادي - تريو براي ويلن - ويلن سل و پيانو اثر شوئنبرگ را پخش خواهد كرد .
صادق رحماني ، مسوول برنامه ، خانمها زهرا چاهكار و معصومه مهري تنظيم كننده اين برنامه اند .
- خنياگران ، بخشي از برنامه نيستان است كه به كوشش دفتر موسيقي شبكه فرهنگ صدا تهيه و روزهاي سه شنبه ساعت ٣٠ /١٢ از اين شبكه پخش ميشود .
اين برنامه روز دوشنبه ٧/١١/٨١ تحليلي خواهد داشت بر فرهنگ فولكوريك در زمينه نغمه ها و موسيقي محلي و زمينه هاي پيدايش نغمه ها ، در دستگاههاي مختلف گيلان ، و چگونگي ماندگاري آنها گفت و گو با اساتيد و كارشناسان موسيقي ( ساز و آواز ) خنياگران روزهاي سه شنبه و چهارشنبه موسيقي نواحي خراسان و ايلام را بررسي ميكند .
غلامرضا ملكوتي مسوول اين برنامه است .
- موسيقي معاصر عنوان يكي از ميان برنامه هاي نيستان است كه به كوشش دفتر موسيقي شبكه فرهنگ صدا دوشنبه ها ساعت ١١ از شبكه فرهنگ صدا پخش ميشود .
موسيقي معاصر در برنامه روز دوشنبه ٧/١١/٨١ با حضور استاد منصور نريمان ( نوازنده و احياگر ساز عود در ايران و مدرس دانشكده موسيقي ) به بررسي ساز عود در موسيقي معاصر خواهد پرداخت و عود نوازي و نقش آن را در موسيقي اركستري و تكنوازي مورد بحث قرار خواهد داد .
وحيد رستگاري تهيه كننده و سردبير اين برنامه است .
شبكه ي فرهنگ صدا بر روي امواج FM رديف ٧/١٠٦ و AM رديف ٥٥٨ دريافت ميشود .
● محمد رضا درويشي نامزد كتاب سال موسيقي
جلد اول دايرة المعارف سازهاي ايراني نوشته محمدرضا درويشي به عنوان نامزد كتاب سال موسيقي معرفي شد . جلد اول اين كتاب كه به خاطر پردازش و دسته بندي اطلاعات مورد ستايش پژوهشگران موسيقي شاخص جهاني قرار گرفته بود تحقيقي درباره سازهاي بومي و محلي نواحي مختلف ايران و همچنين نوازندگان چيره دست اين سازها بود . به نوشته روزنامه آفتاب يزد ، جلد دوم اين كتاب توسط درويشي در حال ويرايش نهايي است .
● گفتگوي دو نسل
نامه ثمين باغچه بان و پاسخ محمد رضا درويشي
درآمد : مطلب زير ، دو نامه از دو چهره نامي موسيقي ايران است ؛ اولي نامه ثمين باغچه بان ( فرزند مرحوم جبار باغچه بان ) است كه هم اكنون نزديك به 80 سال سن دارد ( متولد 1304 ) ، وي در ايران جزو اولين معلمان هنرستان عالي موسيقي بوده است و در زمينه فولكلور هم كار جدي فراوان كرده است . نامه جناب باغچه بان به بهانه انتشار جلد اول كتاب ” دائره المعارف سازهاي ايران ” نگاشته شده و در آن برخي نكات ناگفته از موسيقي سيستان و بلوچستان آمده است . نامه دوم را جناب درويشي در پاسخ به نوشته ثمين باغچه بان نگاشته اند . نامه ها به نوعي گفت و گوي مطلوب و صميمانه و البته حاوي اطلاعات ذيقيمت از دو نسل متفاوت موسيقي ايرانند . اين دو نامه به درخواست ما از درويشي در اختيار صفحه موسيقي گذاشته شده كه با سپاس از درويشي ، خوانندگان گرامي را به خواندنشان فرا مي خوانيم .
ثمين باغچه بان 45 سال قبل در بلوچستان
پژوهشگر و هنرمند گرامي ، درويشي عزيز !
جلد اول ” دائره المعارف سازهاي ايران ” و ” موسيقي و خلسه – بلوچستان ” را خيلي وقت قبل از اين ، خواهرم برايم آورد . مي گفت كتابهاي ديگري هم لطف كرده بوديد ، اما چون با هواپيما سفر مي كرد و غير از آن ، با مچ دردي كه دارد ، حمل چمدان سنگين برايش ممكن نيست و نتوانسته بود آنها را بياورد . به خاطر اين همه لطف هر چقدر از شما تشكر كنيم ، كم است و از اينكه ما را شايسته اين هدايا دانسته ايد ، افتخار مي كنيم .
من وقتي اين دو جلد كتاب را گرفتم ، فورا بايد از شما تشكر ميكردم ، اما آدرس شما را نداشتم ، امروز يكهو متوجه شدم كه توسط ناشر آثارتان ، آقاي موسوي ، مي توانستم نامه اي برايتان بفرستم . اميدوارم پس از اينهمه تاخير ، پوزش و تشكرم را بپذيريد .
حدود چهل و پنج سال قبل از اين ، من و دوست بي نظيرم حسين ناصحي هم براي ضبط و گرد آوري موسيقي هاي بومي بلوچستان ، به آن سرزمين سفر كرده بوديم و حدود بيست روزي ، همه راههايي را كه شما رفته ايد و جاهايي را كه ديده ايد ، ما هم رفته و ديده بوديم .
” رضوي ” و ” پاليمان ” – عكاس – و ” شهميري ” – صدابردار – همكاران ما در اين سفر بودند .
خواندن كتاب ” موسيقي و خلسه – بلوچستان ” مرا ياد آن روزها و آن سفر انداخت .
در آن روزگار ، ضبط موسيقي در كپرها ، بيغوله ها و بيابانهاي بلوچستان ، به آساني امروز نبود چون هنوز ضبط روي كاست متداول نبود . امروز حتي با يك دستگاهي كه توي جيب جا مي شود ، بدون اينكه خواننده يا نوازنده متوجه بشوند ، ميشود صداي آنها را و صداي سازشان را ضبط كرد . ما يك دستگاه ضبط صوت را كه با باطري هم كار ميكرد ، به زحمت گير آورده بوديم . استفاده از اين دستگاه با باطري ، خيلي درد سر داشت ، چون باطري ها به زودي ضعيف مي شدند ، سرعت چرخش نوار كم مي شد و صداي خواننده ها و نوازنده ها به درستي ضبط نمي شد .
آن روزها مردم بومي بلوچستان كه كوچكترين آشنايي با وسايل برقي نداشتند ، از ديدن دستگاه ضبط صوت و ميكروفون جا مي خوردند و نمي توانستند به راحتي و بطور معمولي بخوانند و يا سازشان را بزنند چون نصف حواسشان پيش كارشان و نصف ديگرش متوجه دستگاه ضبط و دوربين عكاسي بود . اينها ، بخصوص پس از شنيدن صداي خودشان از دستگاه ضبط ، حيرت زده و به كلي دستپاچه مي شدند . هميشه ده – دوازده نفري بچه و بزرگ براي تماشاي دستگاه ضبط و ميكروفون و دوربين هاي عكاسي دنبال ما راه مي افتادند . ما گاهي براي تفريح ، صداي حرف زدن و خنده و شوخي آنها را هم ضبط ميكرديم . اينها وقتي صداي خودشان را از دستگاه ضبط مي شنيدند ، هم تعجب مي كردند ، هم مي ترسيدند و چند قدمي از ما فاصله مي گرفتند و به ما طوري نگاه مي كردند كه انگار موجوداتي غير از آدميزاد هستيم و از سياره اي ديگر به زمين آمده ايم . راهنماي ما در آن سفر ، جوان خيلي دوست داشتني و پر شوري بود كه عاشق كپرها ، خارخان ها ، بيغوله ها و آبادي ها و بيابانهاي بلوچستان بود . او با زبان و لهجه هاي مختلف آن سرزمين آشنا بود و جغرافياي بلوچستان را از بر بود . ما با دو جيپ سفر ميكرديم ، جيپ دومي بيشتر براي خمل پيتهاي بنزين و روغن و وسايل تعمير و پنچرگيري و آذوقه و وسايل كار بود .
در يكي از – به اصطلاح - آبادي هاي خيلي پرت و دور افتاده كه بيش از پنجاه - شست نفري جمعيت نداشت ، خواستيم اسم اين آبادي را يادداشت كنيم . از هر كدام مي پرسيديم كه ” اسم اينجا چيست ؟ ميگفتند : ... پارگان ” و چيز ديگري نمي گفتند و ما هم بالاخره نفهميديم آيا اسم اين آبادي همين است كه اينها مي گويند ، يا چيز ديگري است و نمي توانند به درستي تلفظ كنند . حتي يك دكان و حتي يك تنور در اين آبادي نبود . اينها حتما احتياجي به شكر و برنج و پنير و لوبيا و اينجور چيزها نداشتند . راهنما مي گفت : اينها در فصل تابستان اصلا احتياجي به تنور ندارند ، چون خمير را روي تخته سنگ پهن مي كنند و با گرماي آفتاب مي پزند و با شير ترش مي خورند . ما هم از آن نانها و از شير ترش خورديم ، چه خوب كه مريض نشديم ...
اينها با هيچ سازي آشنايي نداشتند ، اما موسيقي و آواز داشتند . يگانه كار اين مردم كوزه سازي بود و اين كوزه هاي بزرگ و كوچك و جور واجور ، سازهاي آنها هم بودند . با كوبيدن روي بدنه اين كوزه ها و با كوبيدن كف دست روي دهانه كوزه ها ، صداهاي زير و بم و رنگارنگي از كوزه ها بيرون مي آمد . گاهي هم دهانشان را در كوزه ها مي گذاشتند و مي خواندند و آوازشان با رنگ و طنيني ديگر از كوزه ها بيرون مي آمد .
ما اين صداها را ضبط كرده و به آرشيو اداره كل هنرهاي زيباي كشور سپرديم . نميدانم اينها و عكسهاي مربوطه تا امروز نگهداري شده يا از بين رفته .
در همين آبادي پسر بچه ده – دوازده ساله اي پيدا شد كه معلوم نبود توله گرگ است يا بچه آدميزاد ، به راحتي روي چهار دست و پا راه مي رفت و مي دويد و روي دو پايش هم راه مي رفت ، اما با زانوهاي خميده ، بسكه چهار دست و پا راه رفته بود ، زانوهايش خميده و كج رشد كرده پشتش بودند و كمي هم قوزي بود . زير آفتاب چنان سوخته و حشكيده بود كه بشكل حيوان عجيبي ديده مي شد . كر نبود اما حرف نمي زد ، فقط صدا در مي آورد . اسمش را پرسيديم ، اصلا نفهميد منظور ما چيست . بومي ها گفتند : اسمش قادر است ، اما يادش رفته ! ...
از بومي ها در مورد اين بچه توضيح خواستيم ، هر كدامشان چيزي ميگفتند . از زبانشان سر در نمي آورديم . راهنماي ما كه با زبان بلوچ و لهجه هاي مختلفش آشنا بود ، گفته آنها را تقريبا به اين صورت براي ما ترجمه كرد :
اين بچه در سه - چها سالگي بي صاحب ماند . ما اگر چيزي داشتيم به او ميداديم ، مي خورد اما سير نمي شد ، راه مي افتاد و مي رفت دنبال علف مي گشت . علف را مي كند و مي خورد . علف را خيلي دوست دارد . بزرگتر كه شد براي ” چرا ” به جاهاي دورتر مي رفت . گاهي هم دو – سه روزي پيدايش نمي شد . حالا در باغ سردارها مي چرد . باغ سردارها در دو – سه فرسخي است . سردارها به او اجازه داده اند علف هاي هرز را وجين كند و بخورد . او اصلا نمي داند پول چيست و به چه دردي مي خورد . علف هاي هرز مزد او هستند ديگر كمتر اينجاها پيدايش مي شود . گاهي سري ، مي زند اما بند نمي شود . باز راه مي افتد . مي رود ” چرا ... ”
قبل از برگشتن به تهران ، با يك آموزگار زاهداني آشنا شديم . وقتي در مورد اين بچه با او حرف مي زدم ، گفت : هنوز هم در دبستان ما بچه هايي هستند كه به ” زنگ تفريح ” مي گويند : ” زنگ علف چري .”
در يكي ديگر از آباديهاي پرت و دور افتاده ، شاهد رقص پيرمردي شديم كه مي گفتند بالاي هشتاد سال سن دارد . خيلي لاغر و بلند و آفتاب سوخته بود . چيزي كه به پايش بود ، معلوم نبود كفش است ، گيوه است ، چارق است يا چيست ، پايش هم خيلي گشاد بود . از اين شلوارهاي خشتك دار بلوچي پايش بود . خشتك گشاد و بلند شلوارش به زانويش مي رسيد ، اما يك كت معمولي پوشيده بود . عمامه و دستار داشت . بلندي دستارش تا زير كمرش بود .
از اين آبادي نهر آبي مي گذشت . درخت هاي خرما و چند تايي كپر و خارخان در اطراف نهر آب بود . ده – پانزده نفري از بلوچها و چند نفري از نوازندگان بلوچ ، در يك جاي ميدان مانندي دور هم حلقه زدند و نشستند . نوازنده ها شروع كردند به زدن و خواندن . پيرمرد رقاص كفشهايش را درآورد و گذاشت زير يكي از نخلها . آمد وسط ميدان و شروع كرد به رقص سر و گردن و مچها و شكم و كمرش را چنان ميلرزانيد و مي چرخانيد كه انگار يك رقاصه نوجوان عرب است . بدنش نرمش بدن كودكان خردسال را داشت و آن قدر سبك مي رقصيد كه انگار شاهپرك است . گاه چشمهايش را مي بست و ابروهايش مي رقصيدند . از خود بي خود شده بود . در وسط ميدان مثل يك سپيدار تنهاي پاييزي بود كه ميلرزيد و ميلرزيد و برگ مي ريخت . با بدنش شعر ميخواند ، با بدنش نقاشي ميكرد ، مجسمه مي ساخت ، با بدنش قصه مي گفت ، دعا ميكرد . با بدنش شوخي ميكرد و متلك مي پراند .
اسم راهنماي ما در آن سفر محسن شمس بود . با محسن خيلي دوست شده بوديم . بعد از بازگشتن به تهران نامه مي نوشتيم و از هم خبر مي گرفتيم . محسن دو بار هم براي ما از جنس هاي قاچاقي كه در زاهدان پيدا مي شد ، به وسيله خلباني كه دوستش بود ، هدايايي فرستاد ، اسم همسرش شهره و اسم دختر سه ساله اش شعله بود . دو – سه ماهي بعد در روزنامه ها خوانديم كه محسن شمس ، وقتي يك گروه پژوهشي را در بلوچستان راهنمايي مي كرد ، با گلوله يك ياغي بلوچ به اسم دادشاه كشته شده ... از آن روزها چهل و پنج سالي گذشت اما مثل اينكه ديروز بود .
درويشي عزيز من فقط مي خواستم به خاطر كار عاشقانه و درخشانتان به شما تبريك بگويم و تشكر كنم . اما با خواندن ” موسيقي و خلسه ” و ديدن تصاوير سازها در دائره المعارف ، كه هركدام مثل يك تاريخ مجسم هستند ، مرا به ياد سفر خودمان به بلوچستان انداخت و وادار به پر حرفي شدم . اميدوارم شور و عشق ، در دل شما و اشخاصي مانند شما هميشه روشن بماند و هرگز خاموش نشود ، همسرم از من خواست كه سلام و آفرينهاي صميمانه او را حتما به شما برسانم .
دست مريزاد و خدا نگهدار .
ثمين باغچه بان
محمد رضا درويشي :
امروز كسي در كوزه ها نمي خواند .آقاي باغچه بان عزيز ! از اظهار لطف شما نسبت به خود در نوشتن نامه پر مهر و صمصمي تان بر خود مي بالم و از توجه تان به كتابها ، وجودم گرم مي شود . اي كاش در ايران بوديد و نسل امروز را نيز از پرتو گرم وجودتان بهره مند مي كرديد ؛ نسلي كه بشدت نيازمند شور و عشق است و نيازمند صميميت و سادگي و نيازمند اميد و رنگين كماني كه در لابلاي ذرات رقصان و رنگين و زندگي بخش اش غوطه ور شود و طراوت را احساس كند و زندگي را و بودن را گر چه كوتاه بسان رنگين كمان !
نثر ساده ، بي تكلف و روايت گونه تان انعكاسي از صافي دل و آينه ضمير شماست و اين سادگي و صميميت در عين جسارت در بيان باورها و به تصوير كشيدن تجربه ها ، ويژگي زيبا و بسيار دوست داشتني تان بوده و هست ، چنانكه نامه شما نيز مرا به سفري برد و بيست و پنج – شش سال پيش ؛ و جوانان هنرستان شبانه روزي ، آن هنرستاني كه در كوچه مقابل حسينه ارشاد بود در آن سالهاي جنجالي ،كه برگزيدگان گروه كُر آن ، موسيقي جاودانه ” رنگين كمون ” شما را خواندند . رنگين كموني كه انگار براي خود آنها ساخته شده بود ، آن جوانان به تك تك واژه ها و تك تك نت هاي رنگين كمون همان طور باور داشتند كه به پاره پاره وجود و ادراك و احساس شما و به ياد دارم كه شبها را با رنگين كمون شما به صبح مي رسانند و صبح و طلوع را با نام آفتاب و ياد شما آغاز مي كردند و حاصل اين همه ، رواني و خيال انگيزي زندگي شان بود ، زندگي هايي كه بقول اخوان ثالث در ” تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ” پنهان بود . چه زيبا بود تاثير و نفوذ شما و باغباني تان از باغچه هاي پر نهال .
باغچه بان عزيز !
حاصل اين همه رنج و تالم گروهي و پر گويي و پرخاش گروهي ديگر در اين دنياي پر تضاد چه بود و چه هست ؟ آيا جز آن است كه شما آن را در چنگ داريد ؟ ياد نيك را مي گويم و تاثيرتان در دل هاي پر آلام و آرامش و سادگي باطنتان را ، گر چه در هاله اي از درد و نجواي صميمي و عاشقانه تان ، گر چه دور از وطن !
بلوچستان را چه روان ديده ايد و چه زيبا پلان هايي از آن خاطرات را بر كاغذ مي آوريد ، هنوز هم سفر به بلوچستان دشوار است براي كسي كه در جست و جوي دنياهاي پر خيال و پر وهم بلوچ باشد . اما هر چه دشوارتر ، شايد شيرين تر ! شما توانستيد با عبور از دشواريها ، جغرافياي فرهنگي بكرتري را نظاره كنيد و دردهاي ديگر گونه تري را شايد !
شايد شما شيريني بيشتري را مزه كرده ايد ، خوشا به چشم هايتان و شادي به حالتان ! و هنوز مي آموزيد ؛ حتي در نامه !
آقاي باغچه بان عزيز ! امروزه به ندرت مي توان از آن كوزه هايي كه بلوچ زندگي و آب را در آن به حبس مي كشيد و ذخيره مي كرد و به جرعه مي نوشيد ، يافت اگر هم يافت شود ، نواختن آن با آنچه شما در چهل و پنج سال پيش به مشاهده نشسته ايد تا حدودي فرق كرده است . امروزه دهلكهاي پاكستاني جاي كوزه ها و صداي پر رمز و رازشان را گرفته اند ، امروزه اگر كوزه اي هم يافت شود ، ديگر بر بدنه آن نمي نوازند و در دهانه آن آوازهاي غمناك نمي خوانند و تنها با كف دست هاي آماس كرده بر دهانه آن مي كوبند تا مگر كوزه خرد شود ! و بلوچ صدايي ديگر از اعماق تاريخ خود را به فراموشي سپارد ! با همه اينها چقدر سپاسگزارم از شما براي نكته اي كه در اين خصوص به من ياد داديد . زيرا در بعضي از فرهنگها از نوعي از ايديوفون ( سازهاي خود صدا ) استفاده مي شده كه به آن ” ايديوفون خوانشي ” مي گويند . اين نوع ايديوفون امروزه در محدوده جغرافيايي ايران ديده نمي شود و خاطرات شما از سفر بلوچستان و اينكه مردم يك قريه برخي از آوازهايشان را در دهانه كوزه مي خواندند به من آموخت كه حداقل در چهل و پنج سال پيش ” ايديوفون خوانشي در ايران وجود داشته است .
آقاي باغچه بان عزيز ! امروز نه اداره كل هنرهاي زيبايي وجود دارد و نه آرشيو آن كه به همت شما و ديگر دوستانتان چون حسين ناصحي ، علي محمد خادم ميثاق ، لطف اله مبشري ، فريدون فرزانه ، غلامحسين غريب ، امين شهميري و حتي روح اله خالقي و ابوالحسن صبا تشكيل شده بود . خدا كند ضبطها و عكسهاي شما به دست افرادي افتاده باشد كه روزي از آن استفاده اي به صلاح شود . آنها قطعا اسناد و خاطرات ذيقيمتي هستند .
آقاي باغچه بان عزيز ! تصويري كه شما از رقص پيرمرد بلوج در نامه تان ارائه كرده ايد نيز خودش يك شعر است ، يك نقاشي است ، و يك نيايش است . احساس شما به مانند آفتاب است ، به مانند شاپركي در رنگين كمان . سلام مرا به همسر گرامي تان ” اولين باغچه بان ” برسانيد .
دوستدار شما - محمد رضا درويشي
22/10/1381 – تهران
منبع : روزنامه همشهري
● استقبال بخش منطقه اي راديو بي بي سي از آلبوم ” اسم تازه ” به خوانندگي افشين فتحي
'بيقرار' برای افغانها
در ايران آلبوم موسيقی جديدی به نام " اسم تازه" با صدای افشين فتحی و شهرام فرشيد در 9 قطعه ريتميك ، آرام و رومانتيك به بازار عرضه شده که يكی از قطعات آن تحت عنوان " بی قرار " به " ملت افغانستان تقديم " شده است .
افشين فتحی پيرامون اينكه چرا قطعه " بيقرار " را به آلبوم كارهايش اضافه كرده و آن را به ملت افغانستان تقديم کرده گفت كه رنجهای ملت افغانستان به ويژه در طول سالهای اخير باعث تاثر او بوده و از طرفی زندگی نزد يك به هم افغانها و ايرانيها در طول تاريخ ميان دو ملت يك پيوند عاطفی عميق ايجاد كرده است .
آقای فتحی معتقد است كه موسيقی افغانستان حكايتگر اندوهی است كه در طول تاريخ در ميان اين ملت وجود داشته و نشانگر مشكلاتی است كه اين مردم با آن مواجه بوده اند .
وی همچنين می گويد كه موسيقی افغانستان از طرفی ارايه کننده مقاومت و صبر مردمی است كه توانسته اند در برابر سخت ترين مشكلات دوام بياورند.
او پيرامون تبادل فرهنگی در عرصه موسيقی بين هنرمندان ايرانی و افغان می گويد كه دو طرف بايد از طريق فعاليتهای مشترک هنری مثل برگزاری کنسرت كارهای خود را ارائه كنند تا روند شناسايی موسيقی دو ملت به يکديگر تقويت شود .
در يك سال گذشته كه بدليل تحولات بين المللی توجه جامعه جهانی به خصوص به افغانستان معطوف شده ، در حوزه فعاليتهای هنری در ايران نيز كارهای ارزشمندی با موضوع افغانستان ارائه شده است .
چندی قبل آلبومی تحت عنوان " ترانه های غربت " به بازار آمد كه مهرداد هويدا آهنگساز و خواننده ايرانی در آن ترانه های قديمی افغان را بازخوانی كرده بود .
فيلم " سفر قندهار " به کارگردانی محسن مخملباف ، کارگردان مشهور ايرانی ، نيز با مضمون افغانستان و مشکلات مردم آن کشور از استقبال خوبی برخوردار شد .
آقای فتحی که 35 ساله است از كودكی به کسب آموزش موسيقی پرداخته و از محضر تعدادی از اساتيد موسيقی ايران درس گرفته است . او فارغ التحصيل مهندسی پليمر از دانشگاه امير كبير تهران است و آلبوم " اسم تازه " اولين كار حرفه ای او است .
ورود به صفحه اسم تازه و شنيدن نمونه آهنگها
● مقاله /
تحليل موسيقي “ فلامنكوي مدرن ” بدون تحليل ديگر انواع موسيقي ، غيرممكن است .
نيك اندام - موسيقيدان - طي مقاله اي با عنوان « نگاهي به تاريخچه موسيقي فلامنكوي ايران » به بررسي و تحليل اين هنر پرداخته است .
به گزاش سرويس پژوهش ايسنا ، در اين مقاله كه در نخستين همايش موسيقي فلامنكو ارايه شد ، آمده است ؛ آنچه مسلم است ما در دوره تركيب فرهنگها قرار داريم و موسيقي فلامنكو مدرك موثقي دال بر اين مطلب است نمونه اي بديهي در جهان ، فرهنگي كامل و منحصر به فرد با ريشه هاي تركيبي ؛ بايد به ياد داشت كه فلامنكو تركيبي از موسيقيهاي اقوام مختلفي از جهان است كه زندگي كردن با انواع موسيقيها را به ما ميآموزد و فلامنكوي جديد انعكاس ابعاد گوناگون به هم چسبيده در حيات كنوني اين هنر است .
بررسي و تحليل موسيقي فلامنكوي مدرن بدون بررسي و تحليل انواع موسيقي ديگر كه بر اين موسيقي تاثيرگذار بوده اند غير ممكن و دور از ذهن به نظر ميرسد ، بنابراين ابتدا بايد تاثير انواع موسيقي ديگر و ريشه هاي آنان و نقاط مشترك آنان را جست تا بتوان به طور دقيق آن را بررسي كرد.
سده 70 نقطه اي جديد در موسيقي فلامنكو است ، نوازندگان فلامنكو ، بطور گسترده اي با نوازندگان جز ارتباط برقرار ميكنند .
پدر وايچورالده اولين كسي در اسپانيا بود كه گيتار فلامنكو را در يك گروه جز جاي داد . سپس دو گروه smash , Gong از سويا نيز در طي اولين حركت به اصطلاح جنبش پيشرفت اسپانيايي ، در اين زمينه تلاشهايي انجام دادند كه البته مدت زيادي تا نابودي آن طول نكشيد .
گر چه گوال برتو گيتاريست و نوازنده ي حرفه اي سيتار كه پايه گذار گروه smash بود ، پشتكار به خرج داده است و پس از سالها تعدادي آثار جذابتر از تجربياتش را ارايه داده است .
به احتمال قوي گوال برتو كسي است كه راههاي صحيحتر و كاملتري را دنبال كرد و در اثري مهم كه با همكاري مورنته داشت ، شاهد تمهايي ويژه ، قاطع و سودمند در آن هستيم كه نتيجه سالها تلاش اوست .
پاكودلوسيا از سال 1977 ارتباط گسترده اي با نوازندگان برجسته جز برقرار ميكند . او براي سالها آثار متعددي با نوازندگان جز چون لري كوريل ، ال دي ميولا ، جان مك لافلين و سانتانا اجرا و ضبط كرد كه انعكاس گسترده اي در پي داشت .
همچنين زماني كه او جرج پاردو و بنونت را به گروهش فراخواند. جذابيت آثارش با تاثيراتي جديد شنوندگان را شيفته و مشتاقتر ساخت .
تماس گسترده ي پاكودلوسيا با نوازندگان جز منجر به ظهور دورهاي جديد در موسيقي فلامنكو با جستجو و تحول در آكوردها ، ملوديها و هارمونيهاي ويژه ي جز است و امروز نوازندگان چون آميگو ، كانيزارس ، توماتيو و سايرين آن را به شكل خارقالعاده اي به پيش ميرانند .
شايد آغاز اين دوره ي جديد در موسيقي فلامنكو را بيشتر مرهون تلاشها و آثار پاكودلوسيا بدانيم و ليكن نبايد فراموش كرد كه اين روند تكامل راهي طولاني تر و پيچيده تر از اين چيزي است كه بتوان به راحتي از آن صحبت كرد .
راهي طولاني كه نه تنها به شخص خاص منتهي نميشود بلكه نشانه هايي از گسترش تلاقي تعداد بيشماري از فرهنگها را براي ما نمايان ميسازد و نيز بايد به خاطر داشت كه صحبت از اعتلاي موسيقي است نه يك انقلاب صنعتي ! تمام هنرمنداني كه دراين راه گام برداشتند ، از سابيكاس كه طي دوران زندگي خود در نيويورك ، درصدد ايجاد تماس فلامنكو با راك برآمد تا پاكودلوسيا كه تماس فلامنكو با جز را بي نهايت نزديك ساخت و چه نوازندگان نسل جوان فلامنكو كه آثار ارزنده اي را در رابطه با فلامنكوي جديد ارايه داده اند ، همگي در نقطه اي وجه اشتراك دارند و آن اينكه موسيقي آنها بيان احساس درونيشان در قالبي است كه آنها خودشان را به آن نزديكتر و در رابطه اي تنگاتنگ با آن ميبينند ؛ چيزي كه شايد از نظر ما نو و جديد باشد ولي همواره با آنها همراه بوده و بيان روشني از درون آنها است . نه ساختن مصنوعي و فرمولوار نوعي موسيقي و آفرينش تحولي بديع در آن كه اگر چنين بود قطعا دوامي اينچنين نمي يافت و نيز امكان حيات آن منحصر به زمان و مكاني خاص بود و مهمتر تا اين حد با شنونده ارتباطي عميق برقرار نميكرد .
چيزي كه ما از فلامنكوي جديد ميدانيم گسترش دامنه اي فضاي آكوردها در آن است ، به طوريكه آكوردها ديگر محدود به آكوردهاي مينور و ماژور معمولي نيستند و در حالتي وسيعتر از آكوردهاي ويژه ي جز در آن استفاده ميشود .
تنوع گامها براي اجراي توكه ها افزايش يافته و الزامي براي اجراي توكه در گامي خاص نيست ، استفاده از گامهاي متنوع براي اجراي توكه امري قابل ذكر است . در اركسترهاي موجود در كمپاسها نيز تغييراتي حاصل شده و ديگر اينكه فالستاها در فلامنكوي جديد پيچيده تر و پركارتر از حالت سنتي هستند ، ولي همچنان گويا و روان و شاهد استفاده ي چشمگيري از هارمونيها و ملوديهاي جز در فالستاها هستيم .
اين تاثيرات ظاهري و دريافت شده از نگاهي معمولي و نه چندان عميق است و واقعيت امر چيزيست فراتر از بيان در چند جمله كوتاه .
فلامنكوي جديد و ديد فلامنكو از زواياي موجود ديگر است . پايه هاي فلامنكو همچنان مستحكم و پايدارند . چيزي در فلامنكو نابود نشده تنها بيان آن به صورتي وسيعتر و غالبتر و از نقطه نظر زاويه اي ديگر است.
ولي باز ما شاهد روندي ديگر در رابطه با اين موسيقي هستيم . بياني ديگر از فلامنكو كه در اين گستره ي نوين جايي براي خود يافته است ؛ تماس فلامنكو با موسيقي سرخپوست .
تركيب شورآتشين فلامنكو با تونها و ملوديهاي عميق ، ماندگار و پراحساس موسيقي سرخپوست و اجراي آثار متعددي از جانب رابرت تري كودي، Native فلوتيست برجسته ي سرخپوست و روبن رومر گيتاريست فلامنكو كه چندين جايزه ارزنده را به خود اختصاص داده است .
بله اين روند همچنان ادامه دارد راهي طولاني و بي انتها و شايد همواره از خود بپرسيم كه فردا با چه چهره اي از آن مواجه خواهيم شد !
اين گسترده ي نوين ، قدرت فلامنكو را در جنبه هاي مختلف آشكارتر ساخته است . آن موسيقيي است زنده ، با شكوه و منحصر به فرد كه همواره جريان دارد در اين جريان سريع و رو به رشد ، كانته و بايلر نيز از نظر دور نمانده اند ارتباط گسترده ي رقصنده هاي فلامنكو با رقصنده هاي كلاسيك هند تاثيرات شگرفي را در حالات و حركات بايلر به وجود آورده است همچنين ارتباط خوانندگان فلامنكو با خوانندگان آمريكاي لاتين به خصوص خوانندگان آرژانتيني و نيز خوانندگان عرب ، باعث استفاده از تاكيدهاي صوتي خاصي كه برگرفته از تاثيرات آوازي اين دو ناحيه است ، شده است .
“ فلامنكوي جديد نه تنها حالت سنتي را طرد و سركوب نميكند ، بلكه با تكيه بر پايه هاي سنتي و پذيرش تاثيرات عميق و منطقي از ساير موسيقيها ، دريچه ي تازه اي از شناخت فلامنكو را براي ما ميگشايد .
اين بينش جديد باعث نزديكتر شدن و بيشتر جذب شدن دوستداران و طرفداران فلامنكو است ، چرا كه فلامنكو زندگي است و بر روند نويي در آن ، گشايش دريچه ي از ذات اصلي آن است و اين گفته ” خوزه مانوئل كابايائروبونالد ” مصداق بر اين مطلب ميباشد .
او ميگويد : وقتي من در اسپانيا ساز ميزنم ، احساس خيلي خاصي دارم ، در اين كشور چيزهايي وجود دارد كه احساس عميقي به من ميدهد ، گاهي اوقات وقتي كه فلامنكو ميشنوم ، زانو ميزنم ، قلبم قادر به تپيدن نيست ، ... با فلامنكو همان حسي را دارم كه با موسيقي خودم ؛ چيزي كه سفيدها آن را جَز مدرن مينامند .
آن يك احساس است ... درست شبيه اين مسايل ، در فلامينكو نيز صادق است . فلامنكو شبيه به بلوز است با اين تفاوت كه در اسپانيا است . به اين خاطر من هميشه با احترام به آن نزديك شده ام ، خيلي با احترام .
● پايان نامه دانشجويي /
تاثير مثبت موسيقي بر سلامت رواني كودكانبر اساس يافته هاي يك پايان نامه دانشجويي ، در مورد كودكاني كه سخت به خواب ميروند ، گوش كردن به موسيقي مناسب ، پس از مدتي مشكل را حل مي كند .
به گزارش سرويس پژوهش خبرگزاري دانشجويان ايران ( ايسنا ) ، مهناز معيري در پايان نامه كارشناسي رشته موسيقي خود با عنوان « بررسي مقدماتي حس آميزي در كودكان » آورده است : نقش آموزش موسيقي را در فعاليتهاي مختلف كودكان به ويژه در مهدهاي كودك به تجربه ميتوان دريافت و بيشتر مربيان با اين تجربه ها آشنايي دارند . آموزش مفاهيم ، واحدهاي كار، اعداد ، رنگها ، شناخت محيط طبيعي و اجتماعي اگر با شعر و موسيقي همراه باشد ، يادگيري كودك سريعتر ، عميقتر و پايدارتر خواهد بود .
در مورد كودكان دبستاني به ويژه در سالهاي آغازين دبستان ، همراه كردن آموزشها با شعر و موسيقي در يادگيري بهتر آنها بسيار موثر است . تجربه نشان داده است كه در سال اول دبستان براي آموزش خواندن به كودكان كه فعاليتي بسيار اساسي است ، اگر از موسيقي استفاده شود ، تاثير بسياري بر جاي خواهد گذاشت .
مولف در بخش ديگري افزوده است : از آنجا كه موسيقي داراي بار عاطفي و هيجاني است ، در پرورش عواطف كودكان نقش انكار ناپذير دارد ، موسيقي ميتواند بر حسب نوع خود حالتهاي غم ، شادي ، تحرك ، سكون ، خشم ، آرامش ، مهرباني ، جنگاوري ، دوستي و مانند آن ايجاد كند .
پرورش احساسات مثبت كودكان از طريق موسيقي به سلامت رواني آنها كمك ميكند . موسيقي وسيله اي است براي پرورش حس زيبايي شناسي كودكان .
كودكي كه با موسيقي آشنا ميشود يا آن را ميآموزد ، زيبايي آهنگها و صداها را بهتر تشخيص مي دهد و موسيقي طبيعت را عميقتر احساس ميكند ، پرورش حس زيبايي شناسي در زمينه موسيقي سبب ميشود كه كودك در ساير رشته هاي هنري نيز زيبايي ها را بهتر درك كند و اين احساس خود را تعميم دهد .
محقق همچنين در بخش ديگري آورده است : پرورش دقت ، تمركز ، حافظه ، نظم فكري و نيز خوب ديدن و خوب شنيدن از ديگر تاثيرات موسيقي است ، اما آنچه مهمتر از همه ي اينهاست ، پرورش خلاقيت كودكان است . خلاقيت از با ارزشترين سرمايه هاي انساني به شمار ميآيد و در واقع اساس علم ، فرهنگ ، هنر و تمدن بشري بر آن استوار است .
كودكان معمولا از نظر رفتاري مشكلاتي دارند كه اگر پيش از تثبيت آنها به موقع به آنها توجه شود ، بر طرف كردنشان چندان دشوار نيست . رفتارهايي كه مي توان به كمك موسيقي آنها را در جهت مثبت تغيير داد عبارتند از : پرخاشگري ، ناآرامي ، خجالت ، نداشتن اعتماد به نفس ، افسردگي ، اضطراب و بي نظمي .
موسيقي به ويژه اگر با شيوه گروهي انجام گيرد ، در ايجاد مهارتهاي اجتماعي لازم در كودكان نقش موثري دارد و در از بين بردن رفتارهايي چون خجالت و كمرويي از روشهاي ديگر مناسبتر است و سازگاري و همكاري كودكان را با يكديگر سبب ميشود .
گفتني است ، مهناز معيري اين پاياننامه را با راهنمايي دكتر حسن عشايري در سال 1374 در دانشكده موسيقي دانشگاه هنر تدوين كرده است .
0 Comments:
Post a Comment
<< Home