Thursday, January 09, 2003

محمدرضا قنبري - پژوهشگر و عضو شوراي موسيقي :
- بحث اين كه فلان موسيقي باشد يا نباشد يك بحث سياسي است تا يك بحث صرف هنري .
- اگر موسيقيدان با رعايت و دقت دانش خود به عرصه ظهور بيايد به نظر نميرسد كه با ذات و باطن مذهب منافاتي داشته باشد .
- طبيعي است كه اين جوان به راحتي موسيقي پاپ را گوش مي كند چون بخشي از خاسته هاي باطني و آرمانهاي دروني خود را در نوع شعر و تلفيق شعر و موسيقي پاپ جستجو ميكند .
محمدرضا قنبري عضو شوراي موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، داراي دكتراي حقوق بين الملل خصوصي از دانشكده حقوق دانشگاه بمبئي است . سواران آفتاب ، غبار و با عشق سه مجموعه شعري هستند كه تا كنون از وي منتشر شده اند ، دكتر قنبري از پژوهشگران هنر ايران به ويژه موسيقي نيز هست و تحقيقات گسترده اي را در اين باره انجام داده است وي همچنين به مناسبت صدمين سالگرد تولد صبا سخناني را در تالار وحدت ايراد كرد .
فرهنگ و هنر ايران به گواهي مدارك به جاي مانده ، از قدمت و پيشينه بالايي برخودار است ، بنابراين براي ورود به بحث در صورت امكان از موسيقي ايراني بگوييد ، ويژگيهايش ، تمهايش و ريشهاش در هنر فولكور ايراني ؟
موسيقي ايراني قبل از هر چيز يك دانش گسترده بود و پيشينه بلند و تاريخي هم دارد ، قدماي اين هنر مثل فارابي و ابن سينا وقتي در حكمت نظري ، تقسيماتي را ذكر ميكنند، از رياضي نام برده و در ذيل آن از موسيقي اسم ميبرند به اين معنا كه رياضي را به ٤ شاخه تقسيم ميكنند كه آخرين آنها علم الموسيقي است ، رسالات مفصلي هم در اين زمينه نوشته اند لذا نگاه اساسي ما به موسيقي بايد دانشي باشد چون گاها ميشنويم كه برخيها ميگويند اهل موسيقي از بي شغلي دنبال اين هنر رفته اند در حالي كه موسيقي كار عشق است ، شما اگر به تاريخ موسيقي نگاه كنيد ، ميبينيد كه موسيقي صرف نظر از جنبه دانش اش ، وسيلهاي براي تزكيه و تصفيه روحي مردم بوده است ، اين نمونه ها در اشعار شعراي ايراني هم مشهود است .
چه خوش باشد آواز نرم حزين/ به گوش حريفان مست صبوح
به از روي زيباست آواز خوش / كه آن خط نفس است ، اين خط روح
و يا سعدي در جاي ديگر ميگويد :
سماع برادر نگويم كه چيست / مگر مستمع را بدانم كه كيست
گر از برج معني پرد طير او / فرشته فرو مانده از سير او
سئوال : اين ها كه شما گفتيد بيشتر در حوزه شعر و ادب بودند ، اما در زمينه آثار مكتوب موسيقيائي چه ؟
ببينيد ما در طول تاريخ پس از اسلام يك دوره فطرت داريم هماني كه مشهور به دو قرن سكوت است ، آثار قابل ذكري در اين دو قرن پيرامون موسيقي در دست نداريم ، اما پس از روزگار فارابي كه خود وي دو جلد كتاب مفصل در مورد موسيقي نوشته است . آثار مكتوب موسيقي زياد ميشوند .
الموسيقي الكبير يكي از همين كتابهاست كه امروزه به دست ما رسيده است . ابن سينا نيز مباحثي را در زمينه موسيقي باز كرده است با اين تفاوت كه وي در موسيقي نظري دست داشته است ، اما فارابي علاوه بر نظري ، موسيقي عملي را نيز نيكو ميدانست طوري كه معروف است فارابي در مجلس امير وقت با عود سه قطعه متفاوت نواخت ، در اولي همه به خواب رفتند ، در دومين قطعه همه به وجد آمدند و در سومين همه شروع به گريه كردند ، بنابراين تاريخ هنر به ما نشان ميدهد مردمي كه به موسيقي پرداخته اند مردماني فرهيخته ، دانشمند و اهل فضل بوده اند ، بعد از ابن سينا باز هم يك دوره كوتاه فطرت داريم و سپس به صفي الدين اورموي ميرسيم كه شايد بتوان ادعا كرد بعد از اسحاق موصلي ، او بزرگترين موسيقيدان شرق باشد خاتم اين هنرمندان نيز عبدالقادر مراغي است كه در نيمه دوم قرن نهم آثاري چون مقاصد الحان و جامع الحان را تاليف كرده است ، اين كتابها امروزه چاپ شده و عمق دانش موسيقي گذشتگان ما را مجسم ميسازند بعد از اين دوره به روزگار صفويان يك دوره ركود در موسيقي مكتوب مشاهده ميشود تا اينكه در زمان قاجارها دوباره گرايش به موسيقي و دانش مربوط به آن به صورت عملي اوج ميگيرد و در سالهاي بعد هم هنرمنداني پيدا شدند كه اين موسيقي عملي را با خط نت اروپائيها منظم كردند .
سئوال : يكي از ويژگيهايي كه جامعه شناسان براي فرهنگ ذكر ميكنند جهاني بودن ” فرهنگ ” است ، با اين توضيح كه ملل گوناگون نيز براي خود فرهنگ دارند حتي انسان شناسان پا را از اين هم فراتر گذاشته و معتقدند هيچ ملت ، قبيله ، طايفه و انسان بي فرهنگ وجود ندارد ، حال با توجه به اين مقوله از موسيقي ملي كه ريشه در خاستگاه فرهنگ ملي دارد ، بگوييد ؟
موسيقي ملي ما اين شانس را داشته است كه پس از انقلاب با بسته شدن دكان ابتذال بتواند خود را به قابليتهاي واقعي خود نزديك كند چون آن ها كه روزگار قبل از انقلاب را ديده اند ميدانند كه در سالهاي آخر حكومت پهلوي ، هر چيزي عنوان موسيقي داشت و اينها شبانه روز از راديو پخش ميشدند ، روند كار به گونه اي نامطلوب بود كه اساتيد موسيقي ايران شخصا استاد شجريان در سال ٥٦ اعتراض مفصلي را به اين نحوه اشاعه موسيقي به عمل آوردند كه در روزنامه هاي آن روز چاپ شد به همين دليل پس از انقلاب تا مدتي تقريبا همه چيز ساكن بود ولي بعد از دوره گذار توجه به موسيقي ايراني زياد شد و با عنايت به اين كه بخشهايي از همان موسيقي مبتذل در جامعه وجود نداشت ، موسيقي ملي ما توانست به جوهره اصلي و حقيقي خود دست پيدا كند ، اما متاسفانه به دلايلي كه نميتوانم همه را شرح دهم اين توفيق را نيافت كه به جايگاه واقعي خود نزديك شود .
سئوال : دكتر قنبري شما موسيقي را به نوع مبتذل و سالم آن تقسيم بندي كرديد ولي هيچ اشارهاي به معيارها و ترازهاي موسيقي سالم از مبتذل نكرديد ، واقعا معيارها چيست و اصولا چه كسي ميتواند منبع كارشناسي براي اين ترازها باشد ؟
وقتي ميگوييم موسيقي يك دانش است ، بايستي از همه قواعد آن دانش هم پيروي كنيم ، البته در موسيقي ذوق و ابتكارات فردي يك موسيقيدان در جاي خود قابل بررسي است ، اما اگر موسيقي را به طور كلي از قواعد اين دانش رها كنيم ، ميتوان همان را نيز موسيقي مبتذل دانست ولو اين كه از نظر تاثير در شنونده حالت ابتذال را نداشته باشد ، چرا ؟ چون از قواعد خود پيروري نكرده است ، سالها زمان ميبرد تا يك هنرمند با هزاران زحمت دانش موسيقي را فرا گرفته و با شيدائي خود آن را به صورت يك اثر هنري به جامعه عرصه كند ، لذا حرف ما اين جاست كه اگر بنا باشد هركسي با هر ميزان دانش و ذوق خود حس شنوايي جامعه را تحت الشعاع قرار دهد ، موسيقي ما وضعيت مطلوبي پيدا نخواهد كرد ، بنابراين مراكز متولي موسيقي در كشور بايستي ضمن اينكه امكانات رشد استعدادها را فراهم ميسازند ، آثار هنري را نيز پالايش كنند تا هر اثري از رسانه هاي ارتباط جمعي به عنوان يك اثر موسيقي تاثيرگذار به مردم معرفي نشود ، شادروان صبا كه اما امسال در صدمين سال تولد او هستيم جمله معروفي دارد و مبني بر اين كه سالها بايد زحمت كشيد تا گوش مردم را به شنيدن موسيقي سالم و صحيح عادت داد .
سئوال : باز هم اين جا يك سوال مطرح ميشود ، پس خواسته ها و تمايلات مردم چه ميشود ، اگر قرار باشد كه سازماني مسئوليت پالايش آثار هنري را برعهده داشته باشد كه ديگر براي مردم قدرت انتخابي باقي نميماند ؟
مردم نه در انتخاب موسيقي بلكه در انتخاب هر هنر و هر مقوله از حيات اجتماعي حق انتخاب دارند اما بايد دقت كرد منظور صبا آن است كه به حس شنوايي مردم احترام بگذاريم چون مقوله موسيقي كاملا علمي است ، در پزشكي هم همين طور است و مردم براي سلامتي خود بايد گوش جان به حرف طبيب بسپارند ، در مقولات هنري هم همين طور است البته بايستي همه اطلاعات به جامعه داده شود و جامعه مخير است كه آن را انتخاب بكند يا نه ، اما چون دايره بحث ما در اينجا موسيقي است ما قصد نداريم بگوييم موسيقي ايراني يا سمفونيك يا پاپ و راك بلكه ما ميگوييم از هر نوع موسيقي بايد نوع فاخر و ناب آن را به جامعه عرضه كرد چرا كه اعتقاد داريم مردم از هر قوم و قبيله كه باشند داراي يك حس جمالشناسي مشترك هستند و اين حس در همه دنيا صادق است ، چون زماني كه يك اثر موسيقيايي يا هنري در سطح جهاني با اقبال مواجه ميشود ، براي اين اقبال نميتوان محملي به جز جمالشناسي مشترك را پيدا كرد .
سئوال : معروف است كه هنرمندان از هنر به عنوان يك زبان جهاني و مشترك نام ميبرند ، فكر مي كنيد اين زبان مشترك در مباحث عملي داراي چه تفاوتهايي است ؟
بشر ذاتا كمال خواه است و اين كمال خواهي هم يك صفت الهي است چرا كه ذات حق كمال مطلق است عرض من اين است كه بايد سعي كرد در مقوله هنر لايه عمومي جامعه را به سوي سهل پسندي سوق ندهيم چون وقتي گوش هنر فاخر را دريافت كند هيچ گاه به كمتر از آن قانع نخواهد شد . البته ما اين را در مقوله ذوق آزمايي فردي نميگوييم اما وقتي يك رسانه جمعي با شعاع گسترده يك اثر هنري را معرفي ميكند ، اين نوع معرفي در ذائقه عمومي يك معيار خلق ميكند ، نظر ما بر اين است كه در انتخاب اين معيارها همه گونه دقت و توجه اعمال شود .
سئوال : منظور ما نيز از اين زبان مشترك تقسيم بندي بود كه امروزه از سوي برخي هنرشناسان و مراكز آكادميك براي موسيقي صورت ميگيرد آيا اين تقسيم بندي را به عنوان يك محقق موسيقي قبول داريد يا خير ؟
اين تقسيم بنديها براي سهولت كار درست است اما در مباحث ماهيتي اعتقادي به آن ندارم چرا كه گاها يك ملودي موسيقي به اصطلاح آئيني منشاء كار بزرگ موسيقي ملي قرار ميگيرد ، البته گفتني است كه شايد واژه موسيقي ملي براي موسيقي ايراني درسترين واژه ممكن باشد ، به هر حال لزوما اين تقسيم بنديها نميتواند معيار دقيق شناسائي موسيقي قرار گيرد به عنوان نمونه استاد شجريان كاستي به نام سكوت دارد كه اين كاست موسيقي اركسترال است اما همه مبنا و ملودي آن از موسيقي محلي خراسان گرفته شده است يا گلهاي صحرائي كه در گذشته از راديو ايران پخش ميشد مبنا را بر موسيقي محلي قرار داده بود .
سئوال : اين روزه شاهد بحثي هستيم مبني بر اين كه فلان موسيقي خوب است پس بماند يا آن يكي خوب نيست نماند ، فكر ميكنيد منشاء اين تفكر از كجاست كه موسيقي ايران را در تقابل با ديگر انواع موسيقي قرار ميدهد ؟
اصلا اين كه چه نوع موسيقي باشد يا نباشد ، شايديك بحث انحرافي است ، ما ميتوانيم تصور كنيم كه يك موسيقي در ذات بايد قابليتهايي را داشته باشد والا خيلي موارد هست كه در عرصه موسيقي ملي يا حتي بين المللي آن معيارهايي را كه ما لحاظ ميكنيم وجود ندارد گر چه اسم موسيقي ملي يا بين المللي را با خود به همراه دارد .
سئوال : از ديدگاه شما سرمنشاء همين تفكرات تا چه حدي در توسعه نيافتگي موسيقي ملي نقش ايفا ميكند ؟
خانواده هنر جهاني و مشترك است و اصلا بحث اين كه فلان موسيقي باشد يا نباشد يك بحث سياسي است تا يك بحث صرف هنري ، بديهي است كه همه نوع موسيقي ناب و فاخر بايستي موجود باشد چون جامعه نيازهاي متفاوتي را در حوزه موسيقي به خصوص در مقوله جوانان ميطلبد ، توجه كنيد به دليل اين كه امروزه كار فرهنگي نشده ، فرزند ٢٠ ساله من هيچگاه حوصله ندارد يك مايه آواز ايراني را از ابتدا تا انتها گوش كند ، اگر هم من بخواهم گوش كنم زياد كه حرمت مرا نگه دارد ميگويد قسمت تصنيف را گوش كن كه ازيك شور و ضرب آهنگ سنگين برخوردار است ، باز هم طبيعي است كه اين جوان به راحتي موسيقي پاپ را گوش مي كند چون بخشي از خاستههاي باطني وآرمانهاي دروني خود را در نوع شعر و تلفيق شعر و موسيقي پاپ جستجو ميكند . سئوال : افزون بر كمبود فعاليتهاي فرهنگي كه به آن اشاره داشتيد ديگر دلايل عدم ارتباط مطلوب نسل جوان با موسيقي ملي را چه ميدانيد ؟
اين نحوه ي تلقي جوانان از موسيقي ملي يا نواحي و آئيني به اين برميگردد كه شناسائي دقيق و صحيحي از موسيقي ملي توسط متوليان اين هنر و هنرمندان صورت نگرفته است ، البته اين امر در ساير حوزه هاي هنري از قبيل ادبيات نيز به چشم ميخورد طوري كه جوان امروز حوصله ندارد يك مثنوي 200 بيتي بزرگان ادب را از پيش چشم بگذراند ، اين بيحوصلگي نيز به سرگرداني نسل جوان ، هويت نايافتگي و عدم ايفاي نقش صحيح مراكز فرهنگي باز ميگردد .
سئوال : سهم موسيقي پاپ چه طور ؟
به عنوان يك دوستدار موسيقي در مفهوم عام كه اين مباحث را دنبال ميكنم به همين نتيجه ميرسم چون پاپ هم معيارهاي خاص خود را دارد و اين طوري نيست كه پاپ رها از هر قاعدهاي باشد ، تاملي بر نامهاي ماندگار در موسيقي پاپ ايراني گواه صادقي بر اين مدعا به شمار ميرود چرا كه برخي از پاپخوان ها معيارها و قالبهاي درست را مورد استفاده قرار ندادند آنچه امروزه ملاحضه ميكنيم اين است كه هر فردي به دليل اين كه قادر به پيگيري موسيقي علمي نيست و حتي زحمت زيادي را در همين موسيقي پاپ هم نكشيده است ، اثري را خلق ميكند و به جامعه ارائه ميدهد ، شما ميتوانيد ركود بسيار بالاي موسيقي پاپ را در دو سال اخيرشاهدي بر اين مدعا بگيريد و من اسم اين اشخاص را افراد تك محصولي گذاشته ام چون از اين تيپ افراد يك كاست بيشتر روانه بازار نشده و به علت عدم توفيق و اقبال اثرشان براي هميشه دفتر هنري اين شخص بسته شده است .
بايد توجه كرد در موسيقي پاپ يك مساله اي هست كه درموسيقي ملي وجود ندارد مثلا در موسيقي رديفي حداقل 6 سال زمان ميبرد تا شخص بتواند خود را در هنر عرضه كند در حالي كه اين حداقل در وضعيت پاپ ما وجود ندارد و گاه شخص بايكسال زمان يا كمتر وارد ميدان هنر ميشود ، طبيعي است كه در اين حالت اين شخص از يك در وارد نشده ، جامعه او را از درديگر خارج مي كند .
سئوال : آيا بروز اين مسائل ناشي از نبود نظارت است يا دلائل ديگري را در بطن خود دارد ؟
امروزه هيچ مركز آموزش و نظارت بر موسيقي پاپ وجود ندارد و هركسي براي خود اين حق را قائل است كه به عنوان مدرس اين دانش و فن وارد بازار كار شود ، در اين شرايط به طور طبيعي عده اي نيز محل مراجعه خواهند بود و نتيجه اين امر نيز وضعيت نابسامان موجود است كه بايد با درد و تاسف بگويم در موسيقي ايراني نيز كه آن حداقلها وجود دارد باز ما مواجه با يكسري كارهاي سطحي ، ضعيف و غير قابل ارائه به جامعه هستيم .
سئوال : امروزه مراكز زيادي وجود دارند كه در حوزه تصميمگيري براي موسيقي فعاليت ميكنند ازديدگاه شما به عنوان عضو شوراي موسيقي تكثر اين فعاليتها و حركات موازي چه تاثيري بر روند حركت موسيقي بر جاي خواهد گذاشت ؟
تعداد مراكز موسيقي در اجرا و حمايت في نفسه مشكلي ندارد اما اشكال اين تعدد در تصميم گيريهاي كلان است ما نهادي داريم به اسم مركز موسيقي كه ظاهرا متولي موسيقي كشور بوده و تحت نظارت معاونت هنري وزارت ارشاد فعاليت ميكند يك مركز هم در صدا و سيما داريم كه خود توليد كننده موسيقي است و اساسا به تشخيص خود عمل ميكند از اين طرف هم حوزه هنري را داريم كه واحد موسيقي آن با كميسيونهاي مربوطه عمل ميكند و يا ساير دستگاه ها لذا ضرورت دارد همه اين دستگاهها در ديدگاههاي كلان به موسيقي با وحدت نظر عمل كنند .
سئوال : آيا تا كنون در اين ديدهاي كلان با وحدت نظر عمل شده است يا خير ؟
از كارهايي كه ديده ميشود چنين بر ميايدكه به اين وحدت نظر چندان نزديك نشده ايم ، گر چه در مقولاتي هم اشتراك نظرهايي ديده ميشود امروزه عليرغم اين كه موسيقي در دانشگاهها تدريس ميشود يك پژوهشگاه موسيقي به معناي آكادميك آن وجود ندارد تا محققان بتوانند از اين طريق به قول ابوالحسن صبا تكليف موسيقي ايراني را روشن كنند .
سئوال : نكته ديگري كه امروزه در برخي موارد مشاهده ميشود در تقابل قرار دادن موسيقي با آموزه هاي مذهبي از سوي برخي افراد است .
من در شاني نيستم كه راجع به مسايل فقهي صحبت كنم اما آنچه مسلم است آنكه باطن دين با موسيقي صحيح ناسازگار نيست دليلش هم همان بزرگان و دانشمندان ايراني كه كتابهايي را در اين زمينه تاليف كردهاند بديهي است كه اگر آنها موسيقي را حرام ميدانستند مباشرت به يك فعل حرام - كتاب نوشتن درباره ي موسيقي- نميكردند به عنوان نمونه تام و كامل كتاب نجات ابن سينا ، النجات من الغرق في بحر ضلالات است ، يعني نجات يافتن از غرق شدن در درياي گمراهي و يكي از موضوعات همين كتاب كه انسان را از گمراهي نجات ميدهد صناعت موسيقي است لذا پذيرفتني نيست كه مقوله اي نجات دهنده از گمراهي باشد اما ماهيت خودش گمراه كننده باشد ، بسياري از بزرگان موسيقي ما نيز مردمي متدين و مقيد بوده اند طوري كه در هر مجلسي ظاهر نميشدند . در همين كتاب مقاصد الحان عبدالقادر مراغي براي يك موسيقيدان صفائي چون استعانت از خداي سبحان ، مراقبت در نوع مجلس و نوازندگي براي رضاي خدا و با نام خدا ذكر شده است .
سئوال : درست مثل ” بخشيهاي ” امروز ، اين طور نيست ؟
بله و اينها در مجموع نشان ميدهد موسيقيدانان ايراني در طول تاريخ مردماني پاك سرشت بوده اند ، البته انسان آلوده اختصاص به اهل موسيقي ندارد و در طبقه اي از اين افراد يافت ميشوند حديثي هم هست كه ميگويد وقتي عالم فاسد شد دنيا فاسد ميشود همان طوري كه ميبينيم اين حديث حتي فساد عالم را نيز محتمل گرفته است ، لذا اگر موسيقيدان با رعايت و دقت دانش خود به عرصه ظهور بيايد به نظر نميرسد كه با ذات و باطن مذهب منافاتي داشته باشد ، حتي نقل شده است كه از عارفي پرسيدند چگونه است انسان با شنيدن آواز خوش حالش دگرگون ميشود، عارف جواب داد : اين دگرگوني از حلاوت آن اواز نخستين است كه خداوند بندگانش را خطاب كرد ” الست بريكم” و بندگان اقرار كردند قالو بلي
سئوال : به نظر ميرسد كه در گذشته ميان آهنگساز ، شاعر و خواننده ، انسجام بيشتري در خلق آثار هنري وجود داشت ، نتيجه اين انسجام نيز توليد آثار ماندگار در حوزه موسيقي بود ولي به نظر ميآيد در سالهاي اخير از اين وحدت كمي كاسته شده است آيا اين امر را قبول ميكنيد ؟
بله قطعا در موسيقي ايراني تا قبل از 30-40 سال اخير اين گونه بوده و آثار ماندگاري نيز توليد شده اند اما درطول ساليان اخير نهضتي در موسيقي ايراني به وجود آمده كه در تلاش است تا اين وابستگي موسيقي ايراني را به شعر ايراني كم و تا حدودي قطع كند و به نظر من كه بانيان اين امر تا حدودي موفق هم بودند مثل نمونه كارهايي كه حسين عليزاده دردستگاه همايون يا سه گاه انجام داده و آثار خوب بدون كلام را پديد آورده است مثل نينوا يك اثر كاملا فاخر كه بدون بهره گيري از كلام آن هم به صورت اركسترال ساخته شده است .
سئوال : حال نفس اين كار درست هست يا نه و آيا اين امر در آينده به ضرر شعر و موسيقي تمام نخواهد شد ؟
اين كار قطعا با انگيزه اعتلاي موسيقي ملي انجام شده و استقبال از آن دال بر اين است كه سازنده در هدفي كه داشته موفق بوده است .
سئوال : بهتر است دوباره به مبحث انسجام هنرمندان باز گرديم .
اصولا خلق يك اثر موسيقيايي - مگر در موارد استثنايي كار دسته جمعي است تاريخ موسيقي ما نيز نشان ميدهد كه در سايه وحدت نظر ، هنرمنداني از قبيل مرحوم خالقي يا رهي معيري يا تحويدي و بيژن ترقي آثار ماندگاري توليد شده است . البته افراد معدودي چون عارف قزويني نيز وجود دارند كه به تنهايي هم شعر گفته ، هم موسيقي ساخته و هم آن را اجرا كردهاند ، اما به هر حال امروزه بيشتر كارها تخصصي شده و ذائقه كلي حركت جهان به سمت تخصصي شدن در همه زمينه ها است .
سئوال : سوال بعدي ما كه شايد به گونه اي ممكن است سوالات نخست باشد آسيب شناسي موسيقي ايراني است به عنوان يك پژوهشگر هنري عمده آسيبهاي موسيقي ملي را چه ميدانيد ؟
در پاسخ به اين سوال چند موضوع مطرح ميشود اول همان عدم سياست واحد در برخورد با موسيقي ، ديگر مساله افراط و تفريط چون در گذشته اي نه چندان دور روي يك باور غلط اعتقاد بر اين بود كه موسيقي ايراني بايد سراپا غربي شود ، امروزه هم تفكري پيدا شده كه ميگويد ما بي نياز از موسيقي دنيا هستيم و موسيقي ايراني به اندازه كافي قادر است مستقل عمل كند و وامدار هيچ جاي عالم نباشد ناگفته پيداست هر دوي اين باورها به حقيقت اصلي راه ندارد چون موسيقي ايراني تنها در سايه دوري از افراط و تفريط و بهره وري از موسيقي دنيا ميتواند خود را به كمال و تعالي برساند ، مراد من از موسيقي دنيا سازهاي بين المللي نيست بلكه استفاده از روح موسيقي ملل در موسيقي ملي است ، چنانكه غرب اين كار را سالهاست كه انجام ميدهد و در شمار زيادي از آثار موسيقيائي غرب روح موسيقي شرق گنجانده شده است ، مساله ديگر ارجگذاري به اين هنر است و به كساني كه سالها براي اعتلاي آن زحمت كشيده اند . البته بايد توجه كرد كه تشويق گاها ممكن است سرنوشت بزرگترين شخصيت هنري را براي كشور رقم زند ، اما تشويق بيقائده و سخاوتمندانه از افرادي كه شايستگي آن را ندارند ممكن است ايجاد سرخوردگي در جامعه هنري كند .
سئوال : ... و نقش آموزش و پرورش در موسيقي چه ؟
توجه به پژوهش و آموزش در موسيقي ، امري ضروري است چون تنها در سايه پژوهش است كه ميتوان به كارهاي نوين دسترسي پيدا كرد .
سئوال : و وضعيت آموزش و واحدهاي نظارتي ؟
نظارت بر اموزش موسيقي به طور حتم قادر است تا از بار مسائل كنوني موسيقي بكاهد هر چند كه در اين امر قصورهايي به چشم ميخورد .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home