Tuesday, January 16, 2007

اپرا چیست ؟


در تاریخ اشتباهاتی رخ داده که سرنوشت ملت ها را تغییر داده است. اما خطاهایی هم وجود دارد که باعث کشف و اختراعات بزرگ شده است مانند اختراع پلی اتیلن و اختراع کاغذ خشک کن، کشف پنی سیلین و... اپرا هم زاده یکی از آن اشتباهات تاریخی است. اپرا Opera جمع کلمه لاتینی اپوس Opus به معنای «اثر» است و به این تغییر باید اپرا را به طور تحت اللفظی به «آثار» ترجمه کرد. اما اپرا به صورت کلمه مفرد مونث از آغاز 17 میلادی به نمایشی گفته می شد که به جای کلام با آواز خوانده شود و این اصطلاح تاکنون برای اینگونه نمایش های آوازی که با ارکستر همراهی می شود به جا مانده است. نمایش های آوازی از قرن 14 میلادی به شیوه مادریگال و ویلانلا توسط خوانندگان دوره گرد (تروبادورTroubadour ) اجرا می شد. اما اپرای واقعی به همت دو تن از اشراف ایتالیا، کنت باردی و دوک مانتوا به وجود آمد. پیشروان اپرا وینچسو گالیله Vincenzo Galilei (1520-1591) پدر گالیله، فیزیکدان بزرگ، جولیو کاچینی Giulio Caccini (1550-1618) و جاکو پری Jacopo Peri (1561-1633) بودند. کاچینی و پری هر دو از خوانندگان معروف عصر خود بودند و آنها به دعوت گالیله در تصنیف اولین آثار اپرایی شرکت کردند. گالیله رساله ای در موسیقی به نام «مکالمه موسیقی قدیم و جدید» نوشته بود. او در آثار نمایشی یونان قدیم سه حماسه یافته بود که به همراهی موسیقی اجرا می شد. از آنجا نتیجه گرفت که تراژدی های یونانی به صورت رسیتاتیف یعنی کلامی که با موسقی همراه می شود، خوانده می شده. این نظریه مورد توجه گروه نوازندگانی که در دربار کنت باردی جمع شده بودند قرار گرفت. کنت باردی برای احیای شیوه قدیم یونان که مورد توجه آن زمان بود موسیقی دانان را مامور کرد تا نمایشی همراه موسیقی Dramma per Musica بسازند. اما از آنجا که این گروه سه نفری هیچگونه نمونه ای از تئاترهای یونانی در دست نداشتند تصور کردند که نمایش های قدیم تماماً به آواز خوانده می شده است. در حالی که آواز یا ساز یا گفتار دسته جمعی فقط به طور فرعی در تئاتر اجرا می شده و ربطی به مکالمه تئاتری نداشته است. به این جهت گروه مامور به خیال تقلید از درام یونانی، اپرا را به وجود آوردند.
نخست، پری به کمک رینو چینی شاعر، متن یک داستان قدیمی یونانی را به نام «دافنه» تهیه کرد و به موسیقی درآورد. این نمایش با استقبال زیاد مواجه شد طوری که در سال 1600 به مناسبت ازدواج هانری چهارم و ماریا دیمدیچی اپرای دیگری به او سفارش داده شد. پری، داستان معروف «ارفه» را برای اپرای دوم خود انتخاب کرد که بار دیگر به نام «نوریدیچه» در فلورانس به روی صحنه آمد. نوریدیچه اپرایی بود به شیوه رسیتاتیف که در تمام مدت نمایش، لحن و بیان و مکالمه را از دست نمی داد. دو سال بعد کاچینی درصدد برآمد همین داستان را به موسیقی درآورد. اگر چه کار او به مراتب ضعیف تر از پری بود. اما برای نخستین بار «آریا» یعنی آواز اصلی اپرایی را در این نمایش به کاربرد.
با این حال هیچ یک از این دو آهنگساز را موسس اپرا نمی دانند. کسی که اپرا را به معنای واقعی بنیان گذاشت کلاودیو مونتوردی(Claudio Monteverdi)، (1567-1643) بود. مونتوردی در ابتدا با تصنیف قطعات کثیری به شکل مادریگال شهرت یافته بود. این شهرت باعث شد که دوک وینچنتسو گنزاگا (Vincenzo Gonzaga) او را به سمت رئیس ارکستر درباری برگزیند و به نوشتن یک اپرا تشویق کند.
اپرا از آغاز پیدایش، نمایش پرخرجی بود. فقط اشراف بزرگ و ثروتمند استطاعت سفارش چنین کار گرانبهایی را داشتند و به همین علت نیز اجرای یک اپرا در درجه اول، نماینده قدرت و ثروت و شخصیت فوق العاده کسی بود که آن را سفارش می داد. اگر خانواده مدیچی در فلورانس قدرت نمایش اپرا را داشتند برای خانواده گنزاگا در مانتورا نیز امکان داشت که چنین نمایشی را در مانتوا به روی صحنه بیاورند. به خصوص که دوک گنزاگا خود در نمایش اپرایی نوریدیچه در شب عروسی ماریادی مدیچی حضور داشت و اهمیت اجرای این نمایش را درک کرده بود.
مونتوردی سومین کسی بود که داستان «ارفه و اوریدیس» را به موسیقی درآورد اما این بار اثر آزمایشی و تجربی نبود، بلکه یک اپرای کامل بود که به نام «ارفئو» بر روی صحنه آمد(1607). مونتوردی برای نوشتن این اپرا سال های متمادی مطالعه کرد. در اپرای ارفئو تقریباً تمام اصول و قواعد اپرایی رعایت شده و از این حیث آن را اولین نمونه اپرای کلاسیک می دانند.
مقدمه اپرا با یک اورتور که توسط ارکستر نواخته می شود آغاز می گردد. علاوه بر خواننده تنها در مواردی نیز آواز دو نفری و سه نفری و دسته جمعی نیز وجود دارد. ارکستری که با خوانندگان همراهی می کرد در آن زمان ارکستر بزرگی شمرده می شد و شامل سازهای متنوع زهی، بادی و ضربی بود. ارکستر اپرای پری 4 ساز داشت اما ارکستر در اپرای مونتوردی به 34 ساز رسید.
به سرعت اپرا به شهرهای ونیز، رم و از آنجا ناپل برده شد. آهنگسازان ایتالیایی به تصنیف اپراهای دیگر پرداختند و به تدریج آهنگسازان آلمان و فرانسه و انگلستان به آنها تاسی جستند. اپرا از حیث آواز و داستانی که برای آن انتخاب می شد به دوگونه تقسیم می شد:
اپرای جدی و اپرای مضحک
1ـ اپرا سریا Oprea Seria : اپرای جدی معمولاً از روی افسانه ها و داستان های تاریخی و تراژدی به موسیقی در می آید. فرانسوی ها از این نوع اپرا را Grand Opera می نامیدند.
2ـ اپرا بوفا Opera Buffa : اپرای تفریحی که معمولاً روی داستان های روز و انتقادی مضحک ساخته می شد و تاثیر نمایش های «کمدیا دل آرته» Commedia del arte که در آن زمان یک نوع تئاتر در فضای باز(مانند نمایش های روحوضی ایران) بود در آن دیده می شد. در فرانسه این گونه اپرا را اپرا کمیک می گفتند و در آلمان معادل آن «زینگ شپیل» Singspiel نام داشت. از اختصاصات این اپرا آن بود که قسمت هایی از داستان به زبان محاوره بود در حالی که در اپرا سریا تمام قسمت ها با آواز خوانده می شد.
در قرن 19 اپرا بوفا شعبه جدیدی به نام اپرت Operrette پیدا کرد. اپرت ابتدا در فرانسه به وجود آمد اما طولی نکشید که کشور اتریش در این زمینه اهمیت بسیار پیدا کرد. آوازهای اپرت سبک تر و به ذوق عامه نزدیک تر است و قسمت های مکالمه بدون موسیقی در آن بیشتر است. در قرن بیستم اپرت به تدریج جای خود را به میوزیکال Musicale داد و دراین زمینه آمریکایی ها و انگلیسی ها آثار برجسته ای به وجود آوردند که تاثیر موسیقی جاز و شانسون و پاپ در آن مشهود است. اپرا کمیمک و اپرت گاهی روی داستان های جدی و محزون نیز به موسیقی در می آیند. چنانچه اپرا کمیک کارمن اثر ژرژ بیزه و اپرت کشور لبخند اثر فرانتز لهار دارای موضوع غم انگیز است. آنچه اپرا کمیک و اپرت را از سریا متمایز می کند فرم اپرا است.
به طور کلی اپرا با اورتور یا پرلود که در واقع مقدمه و پیش درآمد اپرا است شروع می شود. این قسمت فقط با ارکستر نواخته و در تمام مدت پرده بسته است و یا صحنه اول به طور مبهم نمایش داده می شود اما کسی روی صحنه ظاهر نمی شود و یا اگر عده ا ی عبود کنند حرکت به طور صامت صورت می گیرد و آواز نمی خوانند. این قطعه معمولاً جو و حالت نمایش را توصیف می کند.
آوازهای اپرا شامل دو قسمت است: آریاAria و رسیتاتیف Recitatif ، آریا قسمت اصلی و ملودیک اپرا است و خواننده می تواند در این قسمت هنر خود را چه از حیث تکنیک خوانندگی چه از نظر بیان و حالت و نرمی و خشونت و رسایی صدا عرضه کند. رسیتاتیف نوعی کلام آوازی به صورت خطابه یا مکالمه است و غالباً پیش از آریا قرار می گیرد. گاهی رسیتاتیف بدون ارکستر و فقط با چند آکورد مقطع (در قدیم با کلاوسن) همراهی می شود. گاهی نیز ارکستر آن را همراهی می کند اما در هر حال رسیتاتیو حالت آوازی ملودیک ندارد و بیشتر بیان کلام از آن استنباط می شود.
ادامه دارد...
*مصطفی کمال پورتراب
منبع سایت خانه موسیقی
...................................................................................................

گفتگو با دکتر محمد سریر
نسل جوان و موسیقی امروز

اساسا موضوع موسیقی پاپ تعریف مشترکی میان آنچه در ایران مطرح است با کشورهای غربی ندارد. موسیقی پاپ در غرب نیز خودش تعریف جامعی را القا نمی کند. کلمه پاپ از popular گرفته شده و معنای موسیقی مردمی، مردم پسند و موسیقی برای عامه مردم می دهد که سابقه زیادی ندارد. ابتدا این کلمه در سال 1855 در اروپا به کار گرفته شد و تا دهه های 1930 و 1940 چندان رواج و گسترش نداشت. به نظر middleton یکی از نویسندگان غربی در این نوع موسیقی راز و پیچیدگی های بسیار وجود دارد که می تواند محبوبیت پیدا کند. دایرة المعارف پنگوئن هم معنای این نوع موسیقی را روشن نمی کند ولی توضیح می دهد که این نوع موسیقی جریان فکری مناسبی است که شاخه های متعددی دارد و طیف گسترده ای از موسیقی را از جمله جاز، رگ تایم، بلوز، ریتم اند بلوز، کانتری، راک، پاپ راک، هوی متال و.... شامل می شود.
حالا سئوال این است که ما به چه حوزه ای از انواع موسیقی می توانیم موسیقی مردمی یا پاپ بگوئیم؟
اگر ملاک موسیقی پاپ در کشور خودمان را موسیقی محبوب و مردم پسند بدانیم که طبعا بیشتر موسیقی کلامی را شامل می شود طیف وسیعی از انواع موسیقی را در بر می گیرد. در واقع منبع این موسیقی عامه پسند می تواند موسیقی محلی، فولکلوریک، سنتی، ردیف دستگاهی و موسیقی غربی باشد. به نظر می رسد آن درصدی از ابداع در اجرا، خلاقیت در ملودی و ریتم و به هر حال میزان بهره گیری از تکنیک های علمی موسیقی یعنی آنچه که مجموعا هنر اطلاق می شود عیار و جایگاه هنری این اثر را معین می کند. در واقع محبوبیت یک روی سکه این اثر است و عیار هنری روی دیگر آن. اگر این دو در یک اثر حضور داشته باشند تاریخ مصرف آن را معین کرده و ماندگاری آن را برای نسل های دیگر تامین می کنند.
آثار شما هم از بیانی علمی برخوردار است و هم طیف گسترده ای از مردم از آن لذت می برند علت چیست؟این آثار را در چه حوزه ای ارزیابی می کنند؟
بینید اصولا یک اثر موسیقایی بایستی چنین باشد حالا بستگی به آن دارد که شما اعتقادتان در خلق آن اثر برای مخاطبان چیست. مثلا ممکن است برای اجرای کنسرت که مخاطبان آن افراد خاص و آشنا به موسیقی علمی غرب باشند یک اثر کاملا پیچیده تر از نظر فنی و پر حجم از جهت ارکستراسیون و به کار گیری فنون آهنگسازی بسازید یا اثر کاملا منطبق با ردیف های موسیقی ملی با وفاداری کامل به اصول کهن موسیقی ایرانی بنویسد آن هم برای برنامه یا کنسرتی به جهت مخاطبین علاقمند به این گونه برنامه ها. ولی اگر جامعه وسیع تری را هدف بگیرید و بخواهید این اصول را هم رعایت کنند البته در حدی ممکن و اینکه دافعه ای ایجاد نکند آن وقت کار مشکل می شود و نیاز به شناخت بیشتری نه فقط از ابعاد موسیقی بلکه از جامعه و فرهنگ و مسائل مختلفی که یک جامعه در یک مقطع به آن می اندیشد دارید. آن وقت برای خلق یک ملودی کوچک باید ماه ها کار کنید و زاویه های مختلف اثر را ببینید و دستکاری کنید.
اینکه من آثارم را در چه حوزه ای ارزیابی می کنم طبعا آن آثاری که محبوب تر هستند و مردم آنها را در این چهار دهه می شناسند و یا زمزمه می کنند می توانند مفتخر به عنوان موسیقی مردمی باشند ولی خوب آثاری هم هست که شاید شما نشنیده باشید و مثلا در کنسرت ها معرفی شده است که آنها در حوزه های موسیقی کلاسیک غرب یا موسیقی ردیف دستگاهی خودمان است.
بسیاری از گروه های پاپ معنای لازم را کسب نکرده اند و وجه کیفی آثار آنها چندان عمیق نیست. اگر این موسیقی را قبول دارید حال برای ارتقاء آن چه باید کرد؟
لازم است تاکید کنم که همه آثار از اینگونه نبایستی الزاما با عیار بالا باشد. بعضی آثار برای یک مقطع خاص است مثل بسیاری کالاهای دیگر که انواع مصرفی و یا ماندگار دارد حتی یک بار مصرف هم دارد. به هر حال با آن دانش و تجربه و به خصوص جاذبه هایی که امکانات الکترونیک ایجاد کرده و همه می توانند کم و بیش دست به کار آهنگسازی بزنند. طبعا نباید انتظار داشت که آثاری عمیق به وجود آید و به همین لحاظ همچون جرقه ای محو می شود. همان طوری که قبلا مطرح شد علتش را باید در ضعف دانش و تجربه و خلاقیت جستجو کرد که حداقل دانش و تجربه را می شود ارتقا بخشید.
اخیرا مباحثی از طریق جلسات علمی مخصوصا طی دو سال اخیر از محققان و دست اندر کاران موسیقی با موضوع موسیقی مردمی و پاپ برگزار شده و مورد توجه قرار گرفته. آیا ادامه چنین جلساتی در سطحی وسیع تر می تواند یکی از راه های ارتقاء موسیقی پاپ در ایران باشد؟
البته این جلسات بسیار خوب است و جلسات گذشته هم با توجه به اینکه تعاریف و مفاهیم مشخص نبود بیشتر بر محور طرح سئوال و شناخت ابعاد و مطلب بود.
ولی یک نکته را لازم است اینجا یادآوری کنم که به هر حال جامعه ما یک جامعه سنتی است و یک نوع آداب و فرهنگ نانوشته ای در آن مورد قبول عموم طبقات جامعه است. به عنوان مثال بیان زنانه از جانب یک مرد خواننده در جامعه ما پسندیده نیست در حالی که ممکن است چنین حساسیتی در ملل دیگر نباشد همینطور است بعضی از انواع آرایش و یا حرکات در هنگام اجرای برنامه موسیقی که ممکن است به طور مجرد قبحی نداشته باشد.
بسیاری این گونه مسائل را به حساب موسیقی پاپ می گذارند و آنها را لازم و ملزوم هم می دانند در حالی که موسیقی از جهت طرح، بافت، خلاقیت و اجرا موضوع دیگری است و در واقع این عوامل است که تعیین کننده عیار و شان موسیقی است که البته این موضوعات جنبی از جهت اجرا و ارائه در جوامع مختلف تابع نظامات و باورهای خاص خود می باشند.
راجع به شعر و ترانه سرایی در کشور ما چگونه می اندیشید؟
از آنجایی که در کشور ما شعر وکلام جایگاه ویژه ای در میان کلیه هنرها و یک ریشه محکم و غنی در فرهنگ ایرانی دارد بنابراین در انواع موسیقی، که عموما موسیقی کلامی است نقشی تعیین کننده دارد. اخیرا در جستجوی یافتن سوژه های جدید برای اینگونه ترانه ها به واژه ها و ترجیع بندهای خیلی جالب و بعضا خنده دار یا کاملا مبهم هم بر می خوریم. اینکه به هر نحو ممکن یک عنوانی را در خاطر شنونده حک کنیم حالا این واقعا یک اثر دراماتیک یا خاطره انگیز می شود یا فراموش می شود. مقوله مهمی است که باید نسبت ذات خود ترانه که روان، روشن، مفهوم و متکی به ادبیات غنی ایرانی است، تحول پیدا کند.
اخیرا انواعی از موسیقی غربی از تقلید هایی نه چندان آگاهانه وارد انواع موسیقی ایرانی شده مخصوصا موسیقی مذهبی در ماه های سوگواری، علت آنچه می تواند باشد؟
علت روشن است. اینکه از نغمه هایی که محبوبیت به دست آورده برای تاثیر گذاری بیشتر استفاده می شود قدری طبیعی به نظر می رسد ولی در مراسم مذهبی نوعی نغمه های ویژه با ریشه های کهن از دیرباز معمول بوده و در واقع به نوعی تعلق آن حادثه را به آن دوران بیان می کند. حالا شما اگر از یک نغمه غیر متعارف استفاده کنید مسلما مخاطب را با آن زمان و فضا نمی برد. مثل موسیقی فیلم که باید با زمان و مکان مطابقت داشته باشد. در این گونه موارد گاه استفاده نابه جا از این گونه موسیقی شکل زننده و نامطلوب دارد.
موسیقی علمی، موسیقی آکادمیک است. موسیقی سنتی با قاعده مندی های چند دهه اخیر جایگاه آکادمیک خود را یافته. برای موسیقی پاپ شان آکادمیک قائلید؟
اگر منظور شما از آکادمیک یعنی نیاز به تحصیل، مسلما خلق هر اثر هنری نیاز به کسب دانش مربوط دارد و موسیقی خوب هم همینطور است. حالا در هر سبک و سیاقی که بخواهد باشد. در حال حاضر هم بسیاری از هنرمندان سرشناس جهان از آهنگساز و خواننده و نوازنده به حوزه معینی از موسیقی روی آورده اند. چون به هر حال هر هنرمندی آرزویش این است که پیام خود را به طیف وسیع تری از طبقات مختلف جامعه برساند و دنیای کنونی ما با گرفتاری ها و دوندگی های روزمره نیاز به موسیقی روان، شفاف، دلپذیر و زود هضم دارد و به همین جهت بخش اصلی تا 90 درصد موسیقی از رسانه های جهان از همین انواع است. حال افرادی که در این زمینه فعال هستند ممکن است تحصیلات آکادمیک بلند مدت نداشته باشند ولی اطلاعات موسیقی دارند و عموما از ذوق سرشاری نیز برخوردارند. زیرا در غیر این صورت با توجه به کثرت فعالان در این حوزه حذف خواهند شد. بدیهی است خلق آثار غنی تر و با عیار بالاتر نیاز به ذهن خلاق تر و دانش گسترده تر در فنون موسیقایی دارد و طبعا تحصیل و پژوه بیشتری را می طلبد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home