جلال ذوالفنون : برخي، عنوان «استادي» خود را مرهون سادهپسندي مخاطبان هستند
جلال ذوالفنون : بايد بيپرده بگويم كه خيلي از افرادي كه در فضاي موسيقي ايراني، عنوان استادي گرفتهاند، استادي خود را مرهون سادهپسندي و كمتوقعي مخاطبان موسيقي هستند، در غير اين صورت استادي در موسيقي ايران براي رسيدن به كمال مطلوب شرايطي دارد.
درست است كه ما در موسيقي خودمان بعضي عوامل مثل پوليفوني را نداريم، ولي صحبت اين جاست كه از آنچه هم كه داريم، نتوانستهايم بهرهبرداري مطلوب كنيم.
وي افزود:نوازنده و موسيقيدان ايراني اگر بخواهد موسيقي ايران را با تمام بار فرهنگي و پيام تاريخي آن ارائه دهد، بايد مراحل متعددي را طي كند. به عنوان مثال، ما از نظر تكنيك خيلي بايد كار كنيم و جا براي كار زياد است كه تازه اين يكي از عوامل است.
به گفته ذالفنون، تكنيك نوازندگي در حد بالا، تسلط كامل بر رديف موسيقي ايراني، آشنايي كامل با موسيقي محلي، تسلط برادبيات ايران، آشنايي با اصول روانشناسي و به خصوص روانشاسي هنر، آشنايي با مسائل جامعهشناسي، آشنايي با تاريخ ايران به ويژه تاريخ ادبيات و هنر، آشنايي با تاريخ هنر جهان، آشنايي با علوم فيزيك و به خصوص فيزيك صوت، آشنايي با مسائل متافيزيك و اساطير و توانايي در خلاقيتها و بداههپردازيها ازجمله شرايط استادي در موسيقي سنتي ايران است.
وي بيان داشت: البته نياز به توضيح نيست كه خواننده مويقي ايران هم به موازات نوازنده بايد شرايط لازم را دارا باشد. گروه موسيقي ايران اگر با شرايط فوق كنار هم بنشينند، كاري خواهد شد كارستان كه هيچ چيز كم نخواهد داشت كه اگر غير از اين باشد تلاش بيهوده است و بيحاصل، چنانكه در هفتاد سال گذشته شاهد آن بودهايم.
گفتني است:نظر به اينكه رشد و تعالي موسيقي تا حد زيادي به رشد ذهني مخاطبان آن بستگي دارد، جلال ذالفنون در سالهاي اخير كوششهايي در جهت آشنايي بيشتر مخاطبان با موسيقي و در حقيقت رشد ذهني آنها انجام داده كه به صورت كنسرت پژوهشي يا به صورت مقاله تحت عنوان ”جلال ذالفنون و موسيقي ايران” منتشر و يا اجرا شده است. آنچه در اين گفت و گو بيان شد حاكي بخشي از نظرات كلي ايشان در مورد فضاي موسيقي ايران است.
وي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: علت گرايش جوانان ما به موسيقي پاپ و گريز از موسيقي سنتي، نابسامانيهايي است كه در جهت ريتم و كلام در موسيقي سنتي وجود دارد.
البته اين نقيصه با دانش و بينش اهل موسيقي ميتواند به مرور از بين برود و موسيقي ميتواند به مرور از بين برود و موسيقي حركت صحيح و منطقي خود را پيدا كند.
وي با اشاره به اين مطلب كه يكي از موضوعاتي كه معمولا به صورت سوال مطرح ميشود، جايگاه موسيقي پاپ در فرهنگ ايران است، اظهار داشت: بنده معتقدم كه موسيقي پاپ را نبايد مانع يا جبههاي در مقابل موسيقي سنتي بدانيم، بلكه بايد ذهنيت و بينش مردم ما در زمينه موسيقي به جايي برسد كه نه تنها موسيقي پاپ، بلكه هر نوع موسيقي ديگر را در كنار موسيقي سنتي و در جاي خود بتوانند بپذيرند.
ذالفنون در ادامه با ارائه تعريفي از هنر، گفت: براي هنر هنوز تعريف جامع و مانعي نشده وعلت اين امر اين است كه هنر پديدهاي است نهاني و آنچه را كه امروز دنيا به عنوان هنر ميشناسد مثل نقاشي، موسيقي و ... در اصل نشانههايي از هنر است كه ما را به سوي هنر هدايت ميكند، در غير اين صورت ماهيت هنر همچنان در پرده ماند و دسترسي به آن تنها از طريق دل پاك و عاشق و خلوص نيت ميسر است. ماهيت هنر در واقع همان اصالت و حقيقت انساني است.
وي افزود: شايد يكي از تعاريف هنر اين باشد كه اثر هنري پديدهاي است كه با پيام خود اصالت انسان را به انسان يادآوري كرده و هشدار دهد كه اي انسان تو از اين مرحلهاي كه هستي، ميتواني برتر و بالاتر باشي. پس برخيز و به سوي تعالي حركت كن.
اين نوازندهي سهتار ادامه داد: در زمينهي تعالي و حركت موسيقي ايران بايد گفت كه صرفنظر از موانع ظاهري و مقطعي، يك مانع بزرگتر هم در اين راه وجود دارد و آن نقش غير منطقي كلام در اين موسيقي است.
موسيقي و كلام گرچه در فرهنگ ايران دو عنصر جدا نشدني است، ولي اين تركيب بايد به گونهاي باشد كه هيچ كدام از اين دو عنصر مانع حركت ديگري نشود، در حاليكه امروز اين تركيب بيرويه و نابسامان شده است، تا جايي كه مردم ما موسيقي را از طريق كلام دريافت ميكنند و ارتباط ذهني انها با موسيقي خالص تقريبا قطع شده است.
از سوي ديگر بيان كلام در موسيقي توسط خوانندگان - منظور خوانندگان آواز است - صورت ميگيرد و خوانندگان هم اغلب بيهنر و از نظر فرهنگي كممايه هستند. بنابراين اگر بگوييم اين مشكل مانعي درراه حركت و تعالي موسيقي است، سخني گزاف نگفتهايم.
ذالفنون در مورد كار گروهي در موسيقي سنتي ايران، گفت: از زماني كه كار گروهي و به اصطلاح موسيقي صحنه در ايران مطرح شد، حدود هفتاد سال ميگذرد و اين جنبه از موسيقي ايران در طي اين ساليان، با چهره هاي گوناگون خود را نشان داده كه اكثر آنها الگوبرداري از موسيقي غرب بوده است. گروهي معتقدند كه موسيقي غرب براي غرب مناسب است و موسيقي شرق براي شرق. بنده به هيچ وجه چنين نظري ندارم، ولي ميگويم تركيب اركستر به شيوه غربي در صورتي ميتواند مفيد باشد كه از تمام عوامل مربوط مثل پوليفوني آن هم به طور كامل يعني هارموني و كنترپوان استفاده شود، در غير اين صورت تركيب سازهاي گوناگون و رنگآميزيهاي ظاهري به تنهايي نميتواند پاسخگوي هنر نوع موسيقي باشد.پس در اين زمينه بايد فكر ديگري كرد.به اين معني كه اساس كار گروهي در موسيقي ايران را بر عوامل موجود و اقعي بگذاريم، نه بر اساس عوامل تخيلي و عاريهاي.
وي ادامه داد: عوامل موجود در موسيقي ما اجراي موسيقي يكصدايي است و با استفاده از كلام و خلاقيتهاي بداههاي، حال سوال اين است كه آيا با اين عوامل كه البته عامل ريتم هم به آن اضافه ميشود،ميتوان تركيب مطلوب به وجود آورد كه پاسخ مثبت است.ذالفنون تصريح كرد: اين كار، در موسيقي هند تجربه شده و موفقيتهاي چشمگيري هم به دنبال داشته است. چنانكه امروز هنرشناسان جهان، موسيقي هند را به عنوان يك موسيقي بسيار پيچيده و پربار ميشناسند و چون موسيقي هند از نظر فرهنگي و نوع موسيقي (يكصدايي بودن) با موسيقي ايران خويشاوندي نزديك دارد، لذا اگر نحوه حركت آنهارا الگويي براي موسيقي خودمان قرار دهيم، بيراه نرفتهايم.وي اضافه كرد: اگر چنين كاري تا به حال در موسيقي ما صورت نگرفته، ناشي از ضعف نوازندگان ماست. تحصيلكردههاي موسيقي هم نگاهشان به سوي جنبههاي تئوري موسيقي است كه در اين جهت مشكلي را حل نميكند.
منبع : ايران فلامنكو
0 Comments:
Post a Comment
<< Home