Monday, July 29, 2002

پس از حسين زمان، مسعود ارشادي‌فر، شاعر معاصر با ارسال نمابري به خبرگزاري دانشجويان ايران، درباره‌ي كاست جديد محمد اصفهاني ديدگاه‌هاي خود را مطرح كرد.
وي در بخشي از نمابر خود آورده است:
چند سالي است كه ترانه و موسيقي در ايران كه از اركان مهم فرهنگ يك ملت به شمار مي‌روند، چنان دچار انحطاط گرديده و با شتاب سيرنزولي را طي مي‌كنند كه شايد تا نيم قرن آينده جبران خرابي و به جاي سابق برگرداندن مشكل باشد.
بعد از كاست ناصري و دورنگي و ... كه از شاهكارهاي بي‌نظير وزارت ارشاد بود، چشممان به جمال نون و دلقك روشن شد با مثلا ترانه‌اي كه حتي كليپ (نماهنگ‌) سازي نيز شد تا بر افتخارات سيماي جمهوري اسلامي بيفزايد. راستي چقدر خوب است كه جهانيان چندان اهميتي براي اين گونه شاه‌كارهاي ما قايل نيستند و گرنه شك ندارم كه از ما به جهت توهين به چارلزاسپنر چاپلين، نابغه بزرگ عالم سينما به دادگاه‌هاي معتبر جهان شكايت مي‌كردند. روي اصلي سخن در اين مطلب با علي معلم دامغاني، رياست شوراي شعر سيما، و با شفق كاشاني رياست شوراي ارشاد است.
وي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: كدام مهمتري ذوق سليم شما را تحت تاثير قرار داده؟ يا بهتر بگويم تحت چه رابطه‌اي به چنين ترانه مبتذل و غلطي مجوز داده‌ايد؟
اگر چه اين به اصطلاح ترانه حتي ارزش نوشتن ندارد، اما چند بيتي را مي‌نويسم و شما اساتيد محترم، محض اطلاع ادب دوستان، لطف كرده قافيه‌ها را معلوم كنيد.
كفشاي لنگه به لنگه مي‌پوشه كه هي بلنگه
پاي راستش مي‌ده جفت پا تا پاي چپش بلنگه
كلمه بلنگه رديف است، قافيه‌اش كجاست؟
اصطلاح جفت پا دادن مربوط به كدام فرهنگ است؟
و يا:
واسه نونه، واسه نونه تا به‌ش تو بخندي
كه اگه اين و بدوني تو به دلقك نمي‌خندي
آيا در علم و مطالعات شما، بخندي و نمي‌خندي، دو كلمه هم قافيه‌اند؟
ارشادي‌فر مي‌افزايد: امروز كه مكان مجوز ترانه در دست شما عاليجنابان است، معلوم شد كه استادان عزيز و گرامي ما، يك عمر زحمت بيهوده كشيدند و راه باطل رفتند؛ نه خود سود برده‌اند، بلكه ما را نيز در استفاده از قافيه و ديگر صناعات شعري و اصلا مفهوم شعر و ترانه به اشتباه انداخته‌اند. اگر هر مبتذلي را مي‌شود به نام ترانه به خورد مردم داد، پس اين همه دفتر و دستك و شورا و ادعا و هزينه‌هاي گزاف براي چيست؟
وي گفت: يادم مي‌آيد براي گرفتن مجوز ترانه‌اي به ارشاد مراجعه كردم و تنها ايرادي كه آقاي شاهرخي گرفت روي كلمه خاتون بود كه فرمود جزء كلمات ممنوعه است و بايد عوض شود. اما قبلا كاستي به نام خاتون در بازار منتشر شده بود. اين همه يك بام و دو هوا يعني چه؟ ما مي‌خواهيم طبق ضابطه كار كنيم، اما مثل اين كه راه را عوضي رفته‌ايم! لطفا چراغ رابطه‌ها را براي ما هم روشن كنيد!
اين شاعر معاصر تصريح كرد: در جايي كه پخش بسياري از ترانه‌ها از صدا و سيما (البته براي بعضي خوانندگان) مجاز نيست، از بعضي ديگر ترانه‌هاي تكنو، ديسكو، رگه و فانك با اجراي غربي‌ترين سازها پخش مي‌شود.
وي افزود: و اما سخني با آقاي دكتر! آوازه‌خوان نون و دلقك؛ علي‌رغم توجيهات شما، مفهوم دلقك‌، هيچ مناسبتي با چارلي چاپلين ندارد و مردم ما آن قدر خوب اين هنرمند بزرگ را مي‌شناسند كه نياز به معرفي توسط شما ندارد.
دكتر! شما كه در مورد همه چيز صاحب نظريد و همه چيز را مي‌دانيد، بايد حتما اين جمله معروف را شنيده باشيد كه “يقول الحق و يرادها بالباطل.“ يعني: حقي را مي‌گويند و از آن باطلي را اراده مي‌كنند.
موضوع ايهام كه از صناعات معنوي علم بديع است، چه ارتباطي با اين به اصطلاح ترانه دارد؟ مصداقش كدام است؟ ايهامش اين نيست كه هر چه مي‌خواهيد بخوانيد و هر چه خود دوست داريد تعبير كنيد؛ تعابير بايد محلي از اعراب داشته باشند؛ مثلا ترانه سراي شما، نمي‌توانست به جاي تاكيد روي ”واسه نونه” بگويد” واسه مردم” يا ”واسه عشقه”؟ تا كجا مردم را احمق فرض مي‌كنيد؟ آيا شما چقدر از مباحث كلاسيك و علوم مربوط به شعرا اطلاع داريد؟ به گمان من هيچ وقت؛ شما بحث قافيه و درست و غلط بودن آن را كه بحثي بسيار پيش پا افتاده‌تر از ايهام است نمي‌دانيد، چگونه در مورد ايهامي كه وجود ندارد اظهار نظر مي‌كنيد؟ متاسفانه ترانه نون و دلقك، نشان داد كه اگر قبلا نيز ترانه‌اي از شما مورد پسند قرا گرفته يا انتخابش به وسيله صاحب‌نظران انجام پذيرفته، اتفاقي بوده است. متاسفانه باز مشكل ما اين است كه در اين جا همه، همه‌ كاره‌اند و در مورد همه مسائل صاحب نظرانند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home